آداب حضور
ادب حضور میطلبد که انسان با طهارت محضر ائمه علیهم السلام و مراقد شریفشان شرفیاب شود . شیخ حرّ عاملی رحمه الله بابی را در «وسائل الشیعه» به نام «باب کراهَة دخول الجُنب بیوت النبی صلی الله علیه و آله و الأئمّه علیهم السلام» گشوده است که در آن، این روایت از جابر نقل شده است: «أَنَّ أَعْرَابِيّاً دَخَلَ عَلَى الْحُسَيْنِ علیه السلام فَقَالَ لَهُ: أَمَا تَسْتَحْيِي يَا أَعْرَابِيُّ تَدْخُلُ عَلَى إِمَامِكَ وَ أَنْتَ جُنُبٌ؛ شخصی اعرابی بر امام حسین علیه السلام وارد شد . امام به او فرمودند: شرم نمیکنی که جنب نزد امامت میآیی؟»
از دیگر آداب حضور: سکوت، با اذن آمدن، با ادب نشستن، مزاحمت فراهم نکردن و حسن استماع است .
معادن معارف دینی آنان که خانة اهلبیت علیهم السلام را رها کرده، دانش و دین را از دیگران بخواهند، حرمت اهلبیت علیهم السلام را زیر پا نهادهاند؛ چراکه از در و دروازه به شهر حکمت راه نیافته اند .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا؛ من شهر علمم و علی علیه السلام دروازة آن شهر است . »
ابن عبّاس میگوید: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله خطبه خوانده و فرمودند: «إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَزَّلَ عَلَيَّ القُرآنََ وَ عَلِيٌّ علیه السلام سَفِيرُهُ، فَمَن خَالَفَ الْقُرْآنَ ضَلَّ، وَ مَنْ ابْتَغَى عِلْمَهُ مِنْ غَيْرِ عَلِيٍّ علیه السلام زَلَّ ؛ محققاً خداوند عزوجل قرآن را بر من فرود آورد و علی علیه السلام سفیر آن است، پس هر کسی با قرآن مخالفت کند، گمراه گردد و هر کسی دانش قرآن را از غیر علی علیه السلام بجوید، به لغزش میافتد . »
آنان که برای اخذ معارف دینی درب خانة اهلبیت علیهم السلام را نکوبیدند، رو به قیاس، فرضیه و قوانین خودساخته آوردند .
امام باقر علیه السلام می فرمایند: «شرق و غرب جهان را بگردید، دانش صحیح را نخواهید یافت، مگر آنچه از پیش ما برآمده است . »
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «يَا كُمَيْلُ لَا تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا تَكُنْ مِنَّا؛ ای کمیل معارف را تنها از ما بگیر تا از ما شوی . » در اینجا باید بر این نكته تأکید کرد که مقصود از علم در این روایات، علم دینی است، اگرچه ائمه علیهم السلام در علوم دیگر نیز سرآمدند .
شیوههای پاسداشت ادب؛ حرمت اهلبیت علیهم السلام
شناخت اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام زمینة پاسداشت حرمت آنهاست . این شناخت دو گونه است:
شناخت شخصی؛
شناخت شخصیتی؛
شناخت شخص؛ یعنی داشتن چیزهایی که هویت فرد را مشخص میکند . مثل: نام، چهره، نام پدر و مادر، زمان و مکان زیستن و شهادت .
شناخت شخصیت؛ یعنی دانستن ابعاد ذاتی و اکتسابی صفات یک شخص . مثل: علم، حلم و ارزشهای دیگر .
شناخت أئمه علیهم السلام یک ضرورت اعتقادی و دینی است . رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة ؛ هر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به دین مردم جاهلیت مرده است . »
بدون تردید شناخت رؤسای جمهور و حاکمان مقصود نیست؛ چون شناختن یا نشناختن آنها نقش کارسازی در دین ما به هنگام مردن ندارد .
در پایان دعای «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ» که زراره از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، میخوانیم: «فَاِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَک ظَلَلْتُ عَنْ دِینِی؛ خداوندا! بی شک اگر تو حجّت خود به من نشناسانی، من از دینم منحرف میشوم . » عدم شناخت شاهان و رؤسای جمهور چنین پیامدی را ندارد .
3. رويارويي با گسترش فساد
3. رويارويي با گسترش فساد
يكي از مسائل مهم ديگري كه در كلمات امام حسين عليه السلام به عنوان انگيزه انقلاب كربلا مطرح شد مبارزه با گسترش فساد و گناه است، در اين باره اباعبدالله الحسين عليه السلام مي فرمايد: يا فرزدق ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمان و اظهروا الفساد في الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا في اموال الفقراء و المساكين و انا اولي من قام بنصرة دين الله و اعزاز شرعه و الجهاد في سبيله لتكون كلمة الله هي العليا ;
اي فرزدق! اينان قومي هستند كه اطاعت شيطان را برگزيده و اطاعت خداوند رحمان را ترك كردند، فساد در زمين را آشكار ساخته حدود شرعي را باطل كرده مسكرات نوشيدند اموال فقراء و مساكين را به نفع خود برداشتند و من در قيام براي ياري دين خدا و عزت بخشيدن به دين او وجنگ در راه خدا از ديگران سزاوارترم تا نام خدا به پيروزي رسد .»
همچنين مي فرمايد:
«… الا ترون الي الحق لايعمل به و الي الباطل لايتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء ربه حقا حقا فاني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما ;
آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و باطل طرد نمي گردد . حقيقتا مؤمن بايد به مرگ راغب باشد هر آينه من مرگ را جز سعادت، و زندگي با ظالمان را جز زجر و شكنجه نمي بينم .»
2.مبارزه با بدعت
در جريان عاشورا شاخصهايي مطرح گرديده كه بررسي آنها سنگ بناي حركت در اين خط نوراني است كه به اهم آنها اشاره مي شود:
1 . احياء ارزشهاي ديني
2.مبارزه با بدعت
وجود خطا و انجام خلاف شرع در بين آحاد جامعه هميشه وجود داشته، حتي در زمان حكومت معصومين عليهم السلام، وجود گناه و خطا انكارناپذير است دليل آن آيات فراواني است كه در مورد خطاها و گناهان منافقين است همچنين خطبه ها و نامه هاي اميرالمؤمنين علي عليه السلام كه در مورد اشتباهات و گناهان اصحاب آن حضرت صادر شده است .
تنها ويژگي حكومتهاي صالحان و معصومين جلوگيري از علني شدن و بروز گناهان است; اما از اين مسئله، حساس تر و خطرناك تر بدعت گذاري است . بدعت به معناي انجام گناه و يا علني شدن گناه نيست بلكه مسئله اي را بر خلاف شرع جزء دين جلوه دادن است كه از گناهان كبيره بوده، وظيفه هر عالم متعهدي، مبارزه جدي و بي امان با آن مي باشد .
رويارويي با بدعت تا آنجا اهميت دارد كه ابا عبدالله الحسين عليه السلام يكي از دلايل مهم قيام خود را مبارزه با بدعت و احياء سنت نام برده در نامه اي كه به برخي از بزرگان مي نويسند اينچنين بيان مي كنند . «… و انا ادعوكم الي كتاب الله و سنة نبيه صلي الله عليه و آله فان السنة قد اميتت و ان البدعة قد احييت و ان تسمعوا قولي و تطيعوا امري اهدكم سبيل الرشاد و السلام عليكم و رحمة الله ;
من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت مي كنم زيرا سنت نابود شده و بدعت زنده گشته است اگر سخنم را بشنويد و از من اطاعت كنيد شما را به راه رشد و بالندگي هدايت مي كنم، درود و رحمت خدا بر شما باد .»
شاخص هاي جريان عاشورا
در جريان عاشورا شاخصهايي مطرح گرديده كه بررسي آنها سنگ بناي حركت در اين خط نوراني است كه به اهم آنها اشاره مي شود:
1 . احياء ارزشهاي ديني
قيامها و انقلابهايي كه در طول تاريخ بشر شكل گرفته، هر كدام با انگيزه هائي رخ داده و به دنبال دستيابي به اهدافي بوده است; اين اهداف گاهي الهي - انساني بوده و در موارد بسياري ستمگران به دليل مقاصد نفساني و جاه طلبيها جنگهاي فراواني راه انداخته و ظالمانه بر جوامع حاكم گشتند . و گسترش فساد را از اولويتهاي اهداف ننگين خود قرار دادند .
امام حسين عليه السلام براي تبيين انگيزه قيام خويش اهداف خاصي را بيان كرده اند كه مي توان از باب نمونه به وصيت نامه ايشان به محمد ابن حنفيه استناد كرد . آن حضرت چنين مي نگارند:
«… و اني لم اخرج اشرا و لا بطرا ولامفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب عليهما السلام;
من از روي خودكامگي و سر مستي و گسترش فساد و ستمگري قيام نكردم بلكه فقط براي اصلاح در امت جدم بپاخواستم و مقصودم امر به معروف و نهي از منكر است من بر اساس سيره جدم رسول الله صلي الله عليه و آله و پدرم علي ابن ابيطالب عليهما السلام عمل خواهم كرد .»
اينجا حضرت هدف خويش را احياء سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام معرفي مي كنند .