#انفاق_در_قرآن
#سوره_مبارکه_یوسف (علیه السلام)
?در سوره ی حدید که آیات ابتداییش را طبق روایات مومنین ژرف اندیش آخر الزمان فهم می کنند ، با مومنینی روبرو هستیم که برای بهره مندی از مغفرت الهی از هم سبقت میگیرند ، به مقام صدّیقین و شهدا رسیده اند ، صدقه میدهند و از فضل خدا بهره مند گردیده اند .
در سوره ی یوسف ع ، یوسف صدّیق به عنوان ولی خدا برای دور شدن از هر آنچه غیر خداست سبقت میگیرد ، به برادران تصدّق می کند و مقام اخلاصش در توحید بهره ای است از فضل خدا بر او و بر مردم .
? در سوره ی حدید مومنین آبدیده ای را میبینیم که بواسطه ی آنکه از نفاق دورند ، اهل انفاقند . سوره ی یوسف ع شرط خالص شدن ایمان را رجوع به ولی و تبعیت از او معرفی میکند .
? سوره ی حدید مومنینی را نشان میدهد که با ایمانشان نوری برای خود فراهم آورده اند .نوری که عامل و لازمه و مقدمه ی دیدن و بصیرت و موجب آشکاری و ظهور هر چیز است . سوره ی یوسف ع سوره ی ظهور و بروز و جلوگر شدن ولی خدا و ولایت الهی است .سوره ی بستر سازی های ولی خدا برای شکوفایی تعقل و بصیرت در جامعه است .
? در مجموع میتوان گفت سوره ی حدید ، مومنین آبدیده ای را به تصویر میکشد که مصادیق “من اتبعنی” در آیه ی ۱۰۸ سوره ی یوسف ع هستند .مومنینی که در پرتو شکوفایی تعقل و بصیرتشان ، ولایت پذیرند و با رجوع به ولی و تبعیت از او از شرک و نفاق رها شده جامعه را نیز از شکاف و نفاق پاک می کنند.
انفاق در قرآن
#سوره_مبارکه_تکویر
توجه به سه موضوع در انفاق مهم است
۱. صورت حقیقی این عمل که در روز قیامت برای انسان معلوم می شود. به گونه ای که تصورش هم در این دنیا سخت است. مانند خورشیدی که بهم بپیچد و کوههایی که به راه افتند و خرد شوند. انفاق عملی است که می تواند اینچنین تکان دهنده باشد
۲. رسول خدا(ص) و نزدیک شدن به او و سیره او که باعث فهم بیشتر ما از قرآن و انفاق و مصادیق دقیق تر و مترقی تر آن می شود.
۳. قصد بر انجام انفاق و اقامه این فریضه طبق دستورالعمل قرآن
لحظه ای درنگ در سوره مبارکه حمد(10)
سؤال ۱۰: چرا بجای «أعبد»، «نعبد» آمده است؟
اعتراف به شؤون الهی، الزامات و تعهدات بندگی را بدنبال دارد و تک تک معترفین را مکلّف به اجرای فرامین الهی میگرداند: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ». (یس/ ۶۰) این تعهدات با هر فردی، بطور شخصی و جدای از دیگران مطرح است و هر کسی شخصا تعهدات و تکالیفی را در برابر خدا بر عهده میگیرد؛ چرا که هر کس به تنهایی مسئول اعمال خویش میباشد و بار کسی را دیگری بر نخواهد داشت: «لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری. (انعام/ ۱۶۴، فاطر/ ۱۸، زمر/ ۷)، «لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ… » (انعام/ ۹۴)
با این توجه مناسبت داشت که ابراز بندگی بنحو تک تک و جدا جدا مطرح گردد و گفته شود: إیّاک أعبد، حال چرا بجای «أعبد»، «نعبد» آمده است؟
سوره انبیاء و مؤمنون این نکته را روشن مینمایند: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ». (انبیاء/ ۹۲) «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ». (مؤمنون/ ۵۲) مسئولیت فردی تک تک افراد، باید در ضمن امت واحده، بر عهده گرفته شود و الّا تقطّع افراد بشکل احزاب و دستجات متفرّق، نمی تواند بندگی و تقوای الهی را در پی آورد، امری که ادامه هر دو آیه از آن شکایت دارد، پس باید در تشکل ایمانی امت واحد اسلامی، خدا را بندگی نمود.
امت بدون امام، معنی ندارد و امت واحد نیز ضرورتا، امامت واحد را مطرح مینماید. پس در هر زمانی برای امت اسلامی، امامی واحد مطرح است، امامت واحد نیز بدون عصمت و تعیین از قبل، امکان تحقق ندارد، چرا که بر امامی غیر معصوم، بطور عادی امکان وحدت رأی وجود ندارد. پس بناچار در هر زمانی، امت اسلامی زیر سایه امامی معصوم قرار دارد، که باید او را بشناسد و از او پیروی نماید، چرا که شرط مسلمانی و شرط صحت بندگی و عبادتها میباشد و از این روست که رسول خدا فرموده اند: «من مات و لا یعرف إمامه مات میتة جاهلیّة» امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله (کافی، ج ۲، ص ۲۰). الزام به شناخت امام در شرایط وجود مدعیان دروغین در هر زمان، تعیین و انتصاب از قبل را با خود بهمراه دارد و الّا امکان شناخت امام غیر معصوم و غیر معیّن و وحدت بر او عملا در هر زمانی وجود ندارد.
در عصر غیبت، امامت واحد زیر پرچم امام عصر حضرت حجت علیه السلام باید تحقق یابد و الّا امامتی جاهلی خواهد بود. تأکید فراوان در برقراری نماز به شکل جماعت، خود ضرورت این وحدت امت، زیر سایه امام واحد را بخوبی نشان میدهد. با این توضیحات روشن میگردد که اعتصام به ریسمان الهی بشرط وحدت و یکپارچگی میباشد و الّا اعتصامی محقق نخواهد گشت: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا… »(آل عمران: 103).
لحظه ای درنگ در سوره مبارکه حمد(9)
سؤال ۹: چرا در «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» سخن از غیبت به خطاب، مبدّل گشته است؟
پاسخ:
خطاب الهی و حضور در بارگاه مقدس او را شرافتی است که نامحرمان و جاهلان به شأن و مقام الهی را نشاید، آنکه فعل خدا را زیبا نبیند و ربوبیت مطلقه و فراگیر الهی را نشناسد و رحمت عام و خاص الهی را نچشیده باشد و به روز انقیاد و فرمانبرداری تام قیامت، ایمان نداشته باشد، صلاحیت خطاب نمودن خدا را ندارد؛ از این رو، پس از این سیر معرفتی و ایمانی، لیاقت خطاب و حضور در بارگاه قدس حاصل میشود پس: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ». مروری گذرا بر آیات قرآن نشان میدهد که خطابات الهی یا به مؤمنان است و یا به تودههای مردم، و هرگز بطور مستقیم بدون واسطه «پیامبر یا مؤمنین» کفّار را مورد خطاب قرار نمی دهد تنها یک خطاب به کفار در آیات آمده است که ناظر به صحنه قیامت و سرزنش شدید آنان میباشد که در آن صحنه هولناک این خطاب بسیار شکننده و خرد کننده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ». (تحریم/ ۷)
