جلوه گاه ایمان
# حکمت42
جلوه گاه ایمان دوستی علی علیه السلام
و قال عليه السلام: لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي؛ وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي. وَ ذلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صلى الله عليه و آله؛ أَنَّهُ قَالَ: يَا عَلِيُّ، لَايُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَايُحِبُّكَ مُنَافِقٌ.
اگر با این شمشیرم به بینی مومن بزنم که(تا) با من دشمن بشود، با من دشمن نخواهد شد، و اگر همه کالاهای دنیا را بر سر منتفق بریزم که(به راستی) مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت، و این بدان سبب است که چنین مقدر شده و به زبان پیامبر امّی جاری گشته که فرمود: یا علی! مومن با تو دشمنی نمی کند و منافق تو را دوست نمی دارد.
چکیده مفاهیم:
امام علی علیه السلام در این حکمت یک معیار و ملاک برای تشخیص انسان مومن از منافق بیان می نماید و آن به تصریح پیامبر صل اله و علیه و آله، دوستی و اعتقاد به امام یا دشمنی ایشان است. کسی که مومن واقعی باشد فرضا حتی اگر آسیبی از امام علی به او برسد ذره ای از محبت و اعتقاد او کم نخواهد شد و برعکس اگر حضرت تمام دنیا را به انسان منافق بدهد، ذره ای محبت ایشان به دل او راه نخواهد یافت.
نکات:
1- حدیثی که در این حکمت از پیامبر (ص) نقل شده است، در حد تواتر است؛ به طوری که انسان به درستی آن یقین می کند. همچنین احادیث زیادی از شیع و سنی به همین مضمون روایت گردیده است. از جمله ابو سعید خدری، صحابی رسول خدا می گوید: « ما گروه انصار، منافقین را نمی شناسیم مگر به دشمنی علی علیه السلام».
2- تاکید بر دوستی علی و اولاد او، در حقیقت اشاره به تداوم خط رهبری پیامبر صل الله علیه و آله و ادامه مساله ولایت الهی است، و بدیهی است که قبول ولایت و رهبری علی علیه السلام و معصومان، همانند نبوت پیامبر (ص) موجب سعادت و هدایت مسلمانان است و نتیجه اش به خود آنان برمی گردد. این مطلب از حدیث نبوی که زمخشری، فخر رازی و قرطبی در تفسیرشان نقل کرده اند به دست می آید: « هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید است. آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد صل الله علیه و آله از دنیا برود، بر سنت و جماع اسلام از دنیا رفته است. آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد از دنیا برود، روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر می شود که در پیشانی او نوشته شده: مایوس از رحمت خدا. اگاه باشید هر کس با بغض آل محمد صل اله و علیه و آله از دنیا برود، کافر از دنیا رفته است».
3- ایمان در لغت قرار گرفتن اعتقاد در قلب است به گونه ای که فرد با این اعتقاد قلبی به امنیت و آرامش می رسد.لازمه این اعتقاد قلبی، انجام دادن کارهای متناسب با آن است. از این رو ایمان به خدا تاثیری شگرف بر حالات روحی و رفتار افراد می گذارد.
4- منافق کسی است که تظاهر به اسلام می کند اما در باطن کافر است. چنین کسی نمی تواند بر اساس اعتقاد خود، هیچ مسلمانی را به سبب مسلمانی اش دوست بدارد چه برسد به دوست داشتن امیر المومنین علی علیه السلام که اولین مردی است که به پیامبر صل الله علیه و آله ایمان آورد و خود امام مسلمین است.
5- ریشه علایق، احساسات و عواطف آدمی در تفکرات و اعتقادات اوست؛ یعنی همان گونه که فکر می کند ، احساس هم می کند. به طور مثال، اگر تصور و اعتقاد کسی از مرگ نابودی باشد، احساس ترس و ناراحتی به او دست می دهد، اما اگر مرگ را انتقال از دنیا به اخرت و رهایی از رنج های مدی تفسیر کند، احساس خوشایندی از مرگ خواهد داشت. انسان منافق چون تصور درستی از امام ندارد و ایشان را مانع رسیدن به اهداف خود می داند، احساس او به امام منفی خاهد بود و هیچ چیزی نمی تواند این احساس را کاهش دهد. اما شناخت و اعتقاد انسان مومن با امام در حدی است که هیچ حادثه تلخی نمی تواند از آن بکاهد.
6- خشم ولی خدا همچون خشم خدا منشا نفسانی ندارد بلکه بر اساس خواست و مصلحت الهی است. به عبارت دیگر اگر امام علیه السلام بر کسی خشم بگیرد، به خاطر خدا است نه از روی امیال و هواهای نفسانی
7- جمله« قضی فاقضی» یعنی: «حکم شد؛ پس (آن حکم) جاری شد»، منظور از این کلام این است که تاثیرات ایمان و نفاق جزئی از قوانین الهی است که خدا این تاثیرات را به آنها داده است و نمی توان از آن فرار نمود و مانند قانون جاذبه و سایر قوانین طبیعی استثنابردار نیستند. پس تنها راه بدست آوردن محبت به امام، داشتن ایمان است.
آموزه ها:
1. ما باید معرفت خود را به جایگاه علی علیه السلام افزون کرده تا عشق و محبت ما با ایشان راسخ تر شود. محبتی که روح تسلیم را در ما زنده کند و در هیچ دشواری و تنگنایی دست از عشق به او بر نداریم.
شناخت علی علیه السلام یعنی شناخت حقیقت دین؛ چرا که « علی مع الحق و الحق مع علی» و محبت به علی علیه السلام یعنی عشق به شعائر و نماد واقعی عمل به دین. در نتیجه با شناخت و محبت علی علیه السلام است که مومن از منافق باز شناخته می شود.
شکر آن خدای را که سوی علم و دین خود ره داد و سوی رحمت و بگشاد در مرا
اندر جهان به دوستی خاندان حق چون آفتاب کرد چنین مشتهر مرا
و اندر رضای خویش تو، یا رب، به دو جهان از خاندان حق مکن زاستر مرا
محبوب دلها
علی محبوب دلها و معشوق انسانهاست. اما چرا؟!
این اشتباه است که بگوییم محبت علی علیه السلام از راه محبت فضیلت های اخلاقی و انسانی است و حب علی حب انسانیت است.هر چند علی مظهر انسان کامل است و درست است که انسان نمونه عالی انسانیت را دوست دارد، اما اگر علی علیه السلام همه این فضایل انسانی را که داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت، مسلما آنقدر که امروز عاطفه برانگیز و محبت خیز است، نبود.
علی علیه السلام از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد. دل های ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سر و پیوستگی دارد، و چون علی علیه السلام را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند.
در حقیقت پشتوانه عشق علی علیه السلام، پیوند جان ها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرت ها نهاده شده، و چون فطرت ها جاودانی است، مهر علی علیه السلام نیز جاودان است.
محبت امیر المومنین علیه السلام
درباره محبت و دوستی علی علیه السلام، روایات بسیاری از پیامبر الکرم صل الله علیه و آله رسیده است.
ابن اثیر نقل می کند که پیامبر به علی علیه السلام خطاب نموده و فرمود:
یا علی! خداوند تو را به چیزهایی زینت داد که پیش بندگان او زینتی از آنها محبوب تر نیست: کناره گیری از دنیا؛ آنچنان قرارت داد که نه تو از دنیا چیزی بهره مند شوی و نه آن از تو. به تو دوستی مساکین را بخشید؛ آنان به امامت تو خشنودند و تو نیز به پیروی آنان از تو. خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد و در دوستی ات راستین باشد و وای بر کسی که با تو دشمنی کند و علیه تو دروغ گوید.»
سیوطی از پیامبر (ص) روایت می کند که فرمود:« دوستی علی ایمان است و دشمنی وی نفاق».
تدبیر بشر و تقدیر الهی
حکمت 16
و قال عليه السلام: تَذِلُّ الْأُمُورُ للْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ.
کارها چنان رام و پیرو مقدرات است که گاهی تباهی در تدبیر و دور اندیشی است.
چکیده مفاهیم:
تدبیر بشر نمی تواند مانع از قضا و قدر الهی باشد، گاه تقدیرات،همه تدبیرهای بشر را برهم می زند، از این رو حضرت علیه السلام می فرماید: حوادث و امور، تسلیم تقدیر هاست و آنچه خداوند خواسته است همان می شود، نه آنچه بشر تدبیر و قصد کرده است، تا جایی که همان تدبیری که بشر به خیال خود به او سود می رساند به تباهی یا مرگ منجر می شود.
نکات:
1- تمام مقدرات به دست خداست و هر کاری در عالم انجام می شود با اذن و خواست و قدرت خدا انجام می گیرد که:« لا حول و لا قوة الا بالله». بنابراین خواست و تدبیر انسان، آنگاه به سرانجام می رسد که با تقدیر و خواست الهی همراه باشد. قریش تلاش بسیاری کرد تا ندای پیامبر از مکه بیرون نرود و حتی تصمیم گرفتند که با هم شبانه پیامبر صل الله علیه و آله را بکشند، اما اراده و تقدیر الهی این بود که حضرت نجات یابد؛ از این رو با تدبیرالهی پیامبر (ص) در شب لیلة المبیت به مدینه هجرت کرد و این هجرت، آغاز جهانی شدن دعوت ایشان گردید.
2- خداوند به پیامبرش فرمود:« و هرگز در مورد کاری نگو:« من فردا آن را انجام می دهم، مگر اینکه [بگویی اگر] خدا بخواهد»(کهف:23،24). خداوند در این ایه توحید افعالی را در کنار اختیار و اراده به ما می آموزد ، اگر چه در کار خویش مجبور نیستیم اما نباید در امور مختلف، ادعای استقلال در عمل و بی نیازی از مشیت خدا و اذن او داشته باشیم.
آموزه ها:
1- اگر تمام مقدرات بدست خداست،دلهره در کارها برای چیست؟ اگر راه را با دقت و تدبیر و برنامه ریزی انتخاب کرده ایم، بقیه امور را باید به خداوند بسپاریم و از او بخواهیم که ما را از ثمرات نیکوی این مسیر بهره مند سازد.
2- در حوادث و مقدرات الهی نباید یکدیگر را مقصر بدانیم؛مثلا بگوییم تو چنان و چنین کردی یا اگر تو این کار را نمی کردی، این گونه نمی شد. یا گاهی گفته می شود اگر فلانی ماشین نمی خرید یا به مسافرت نمی رفت الان زنده بود یا دست و پایش نمی شکست!! البته گاهی نتایج نامطلوب برخاسته از انتخاب ها و اعمال نادرست خود ما است، مثلا بدون آنکه کارآیی یک دستگاه پر خطر را بدانیم آن را روشن کرده و خطراتی را متوجه خود و دیگران سازیم، در این صورت نباید همه آسیب ها و ناگواری ها را به تقدیر الهی منتسب کنیم و از پذیرش مسئولیت اشتباه خویش سرباز زنیم.
قضا و قدر بر امورند حاکم که تدبیر با مرگ گردد ملازم