در غذای جسم سختگیرند اما...
امام حسن(علیه السلام) می فرماید:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فی مَأْکُولِه کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ وَیُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ
عجب دارم از آنها که به غذای جسم خود می اندیشند; امّا به غذای روح خود نمی اندیشند، خوراک ناراحت کننده از شکم دور می دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاکت زا آکنده می کنند.
شرح کوتاه
همان طور که پیشوای بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذای جسمانی خود سختگیرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمی برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمی گیرند، از غذاهای مشکوک می پرهیزند، و بعضی هزار گونه نکات بهداشتی رادر تغذیه جسم رعایت می کنند.
امّا در غذای جان، با چشم بسته، در لابه لای ظلمت های بی خبری، هرگونه غذای فکری مشکوکی را در درون جان خود می ریزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبلیغات مشکوک یا مسموم همه را به آسانی می پذیرند و این جای بسیار شگفتی است.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
فرم در حال بارگذاری ...
با دختران
دخترم! شیطان برای سقوط مقام و شخصیت حضرت آدم و حوّا! و برهنه ساختن آن دو، از حسّ کمال جویی و جاودانه خواهی انسان کمک گرفته و با الفاظ زیبا و مقدس در لباس خیرخواهانه، آنان را فریب داد: چنانکه قرآن کریم می فرماید:
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطانُ لِیُبدِیَ ما وُرِیَ عَنْهُما مِنْ سَواتِهِما وَقالَ ما نَهیکمارَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَه إِلأ اَنْ تکُونا مَلَکَیْنِ اَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ وَقاسمَهُما إِلی لَکما لِمَنْ الناصِحینَ»؛ «شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آن چه از اندام و عورتشان پنهان بود، آشکار سازد: و گفت:.پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرد مگر این که مبادا فرشته شوید یا عمر جاوید یابیدو برای آن دو سوگند یاد کرد که من برای شما از خیرخواهانم»(اعراف /20- 21)و او قسم یادکرده که فرزندانش را هم منحرف وگمراه سازد؛لذا همانگونه که خدای سبحان هشدار فرموده،مواظب باش وسوسه های او و همدستانش از شیاطین جنی و انسی، تو را نیز اینگونه فریب ندهند و با سیاست تدریجی وگام به گام، به بی حجابی و برهنگی و فحشا و در نتیجه تنزل شخصیت نکشانند. با پوشاندن اندام روح خود به لباس تقوا: و اندام جسم خویش به صدف حجاب: منزلت و حیثیت خود را بیمه کن.
دخترم!شانه خالی کردن از حجاب اسلامی با منطق های پوشالی، در شان یک دختر فهیم نیست وجمال و جاذبه های زنانه که به نمایش گذاشته شود، از سکه بیفتد.
با سلام و عرض ادب و احترام به شما عزیزان همیشه همراه
اول ذیقعده سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیهااست
دوشیزه بزرگواری که عصمت مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها دراو تجلی یافت
وسیره زندگیش الگویی ماندگار برای دختران مسلمان سراسر تاریخ است
ومکتبی ست که شاگردانشان عاشقانه درس محبت و عفاف و حجاب و متانت و وقار می آموزند
حضرت معصومه بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتیها و شبنم معطر آفرینش است.
ولادت فرخنده کریمه آل طاها و گرامیداشت روز دخترو هفته کرامت رابه همه عاشقان و شیفتگان خاندان عصمت وطهارت علیهم السلام و تمامی دختران مومنه كه الگویشان حضرت معصومه سلام الله علیهاست تبریك و تهنیت عرض می كنیم
این بار با معرفی کتاب بانوی کرامت حضرت فاطمه معصومه(س) در خدمت شما خوبان هستم
این کتاب در چهار بخش زندگینامه حضرت معصومه سلام الله علیها، پیشینه حرم مطهر ، کرامات ایشان و اشعاری در وصف ایشان که توسط حجت الاسلام صادق طالبی گرداوری شده است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید
http://blog-208.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
کرامتی از فاطمه معصومه سلام الله علیها
لطف حضرت معصومه علیها السلام به مداحش
آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سیّد جعفر احتشام) از منبریهای قم بودند. پدر و پسر از قول آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی (که مرد روضهخوان با اخلاصی بود و قبل از درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله چند دقیقه خطبهای از نهج البلاغه و ذکر مصیبت مختصری میخواند) نقل کردند که او گفت: «ما اهل منبر با هم در مواقع تعطیلی، دورهای داشتیم و دور هم جمع میشدیم و خودمان برای خودمان روضه میخواندیم. شبی من (یعنی آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی) در خواب دیدم که خواستم به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شوم گفتند: ورود به حرم ممنوع است برای این که حضرت معصومه علیها السلام (با حضرت زهرا علیها السلام) - در بالای ضریح خلوت کردهاند و کسی را راه نمیدهند. من گفتم مادرم سیده بوده است و من محرم حضرت هستم، به من اجازه دادند رفتم دیدم که بله این دو با هم نشستهاند و در بالای ضریح با همدیگر صحبت میکنند از جمله صحبتها این بود. که حضرت معصومه علیها السلام به حضرت زهرا علیها السلام عرض میکند: حاج سیّد جعفر احتشام (روضهخوان خودم را میگویم) برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن مدح را برای حضرت زهرا علیها السلام میخواند. آقا شیخ ابراهیم این خواب را در آن جلسه دورهای که اهل منبر در آن جمع بودند و حاج احتشام هم حضور داشت نقل میکند، حاج احتشام میگوید از آن شعرها چیزی یادت هست گفت: بله در آخر شعر داشت (دخت موسی بن جعفری) تا این را گفت حاج احتشام زد زیرگریه و گفت: بله توی اشعار من این کلمه هست.
این احتشام از منبریهای قم بود و خیلی باحال بود، هیچ منبری را ندیدم که خودش گریه کند و ایشان خودش روضه میخواند و خودش گریه میکرد بَکّاء بود و گریه زیاد میکرد. آقا حسن احتشام فرزند حاج احتشام گفت: به ایشان گفتم شعرا در آخر شعرشان تخلص دارند. شما هم برای خود تخلص تعیین کن، هرچه گفتم قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
ای فاطمه به جان عزیز برادرت
به احتشام لطف نما قصر اخضری
ایشان گفت قصر اخضر هم لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا که آقای مرعشی رحمه الله سجاده میانداختند، آنجا را به رنگ سبز گچکاری کردند با سنگ مرمر و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر واقع شد.
عمه سادات زندگی حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) - ابوالقاسم حمیدی
فرم در حال بارگذاری ...
خلاصه ای از زندگینامه فاطمه معصومه سلام الله علیها
ولادت
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در اوّل ذیقعده سال 173 ه . ق در مدینه چشم به جهان گشود.
ذی القعده شد و بهار ایران آمد در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد
در روز یکم کریمه آل رسول در یازدهم شاه خراسان آمد
شرافت خانوادگی
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام دوران کودکی را در دامن پاک صمیمی و مبارک پدر و مادری شایسته رشد کرد. پدری مانند حضرت امام موسی بن جعفر، مادری چونان نجمه خاتون و برادری چون علی بن موسی الرضا علیهم السلام خانواده ای را سامان داده بودند و فضایی از دانش، وارستگی، صمیمیت، صفا، پاکی و لبریز از دیگر فضیلت های اخلاقی و انسانی، در آن آفریده بودند که در آن خانواده همه شرایط و زمینه ها برای ساخته شدن فراهم بود.
پدر
پدر بزرگوار آن حضرت، موسی بن جعفر علیهما السلام ،هفتمین حجت خدا و امام عظیم الشأن و بی بدیل شیعیان است. در زیارت نامه آن حضرت می خوانیم: السلام علیک یا بنت موسی بن جعفر…
مادر
به اعتقاد برخی، مسافرت ایشان به ایران برای زیارت حضرت رضا علیه السلام نشانگر آن است که مادر حضرت رضا و حضرت معصومه علیهماالسلام نیز یکی است؛ بدین سان مادر ایشان بانوی با فضیلت، وارسته و ارجمند، نجمه خاتون است.
نجمه خاتون مادر آن حضرت از زنان ارجمند، پر فضیلت و کم نظیر تاریخ است و در مقام و منزلت ایشان همین بس که دامنی پاک و بستری در خور و شایسته بود برای تولد و رشد حضرت ثامن الحجج علیه السلام و دختری همانند فاطمه معصومه علیها السلام.
رحلت
حضرت معصومه علیه السلام مدت هفده روز در خانه موسی بن خزرج به حال بیمار و رنجور به عبادت پرداخت و سرانجام روز دهم ربیع الثانی 201 هـ . پیش از آنکه دیدگان رمد کشیده اش با دیدار برادر روشن گردد، در دیار غربت و در میان اندوه فراوان رحلت نمود و شیعیان قم را در ماتم خود به سوگ نشاند.
در مورد سبب ارتحال و یا شهادت حضرت معصومه علیه السلام دو احتمال است:
1ـ آلام و اسقام وارده بر قلب شریف آن حضرت در اثر مشاهده پیکرهای غرقه به خون 22 تن از همراهان خود که به دستور مأمون توسط مأموران او در شهرستان ساوه به شهادت رسیده بودند.
2ـ زهرجفا به دستور مأمون، توسط مأموران امنیتی در ساوه.
صاحب تاریخ قم نقل نموده که: حدیث کرد مرا حسین بن علیّ بن بابویه، از محمّد بن حسن بن ولید که: چون فاطمه علیها السّلام وفات کرد او را غسل دادند و کفن کردند و حرکت دادند او را و بردند به بابلان و گذاشتند او را نزدیک سردابی که برای او کنده بودند.پس آل سعد با هم گفتگو کردند که کیست داخل سرداب شود و جنازه بیبی را دفن نماید، بعد از گفتگوها رأی ایشان بر آن قرار گرفت که خادمی بود از برای ایشان به غایت پیر که نامش قادر بوده، و مرد صالحی بوده، او متصدّی دفن شود.
چون فرستادند عقب آن شیخ صالح دیدند دو نفر سوار که دهان خود را بسته بودند به لثام، به تعجیل تمام از جانب رمله (یعنی ریگزار) پیدا شدند، چون نزدیک جنازه رسیدند پیاده شدند و نماز بر آن مخدّره خواندند و داخل در سرداب شدند و او را دفن کردند و بیرون آمدند و سوار گشتند و رفتند و کسی نفهمید که ایشان چه کس بودند.
در روایت آمده که موسی بن خزرج بر سر قبر آن مخدّره سقفی از بوریا بنا کرد تا آن که حضرت زینب دختر حضرت جواد علیه السّلام قبّهای بنا کرد بر روی قبر، و محراب نماز فاطمه علیها السّلام در خانه موسی بن خزرج هنوز موجود است.
شیخ عباس قمی گوید: در زمان ما نیز آن محراب مبارک موجود است و آن واقع است در محلّه میدان میر و معروف است به ستیّه. یعنی معروف به ستّی، و ستّی به معنی خانم و بیبی است.
فرم در حال بارگذاری ...
قناعت عالم ربّانی
چهره ی والایی که پدرش در زمان مرجع بزرگ ، مؤسّس حوزه ی قم آیت حق حاج شیخ عبدالکریم حائری به شغل نجّاری اشتغال داشت ، برای من این حکایت کم نظیر را از پدرش نقل کرد که :
هر زمان مرحوم حائری نیاز به نجّاری و اصلاح درب و پنجره و تخت چوبی داشت ، پدرم را برای نجاری دعوت می کرد ; زیرا پدرم از محترمین و مقدّسین و متدیّنین بود ، و سحرهای هر شب به تهجّد و عبادت برمی خاست ، و آن مرجع بزرگ علاقه داشت کارهای نجّاری خانه اش با آن دست پاک صورت بگیرد .
(( آری ، هر دستی نباید برای انسان کار انجام دهد ، هر دستی نباید برای مؤمن نان بپزد ، خانه بسازد ، خیاطی کند ، زراعت نماید ، دست موسوی و دم عیسوی لازم است که از هر دو برای زندگی انسان نور ببارد !
قصاب محل از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درخواست کرد برای خانه گوشت ببرد ، حضرت نپذیرفت . یعنی سراغ هر گوشتی ، هر مرغی ، هر نانی ، هر عسلی ، هرمقامی ، هر شخصی ، هر مردی ، هر زنی ، هر صندلی و تختی و هر دسته و گروهی نروید . ))
او گفت : مرحوم حائری دنبال پدرم فرستاد که چون شبهای بسیار گرم تابستان قم، در حیاط منزل روی تخت چوبی استراحت می کنم و اکنون تخت نیاز به اصلاح دارد ، بیا و تخت را اصلاح کن . پدرم آمد و پس از بررسی تخت به آن عالم ربانی گفت : من با شاگردم بارها این تخت را اصلاح کرده ایم و اکنون قابل اصلاح نیست . آن مرحوم گفت : در هر صورت تدبیری برای اصلاح آن به کار بگیر . پدرم گفت : تنها راه اصلاحش به این است که آن را به نانوای محل جهت سوختن در تنور ببخشید ! سپس گفت : ای مرجع بزرگ ! شما می دانید که من همه ساله خمس مالم را می پردازم ، و آنچه دارم از هر جهت شرعی و حلال است ; اگر خود نمی خواهید از مال خود تختی بسازید به من اجازه دهید با پول خودم دو تخت سالم و نو برای شما بیاورم .
آن عالم ربّانی ، محاسنش را نشان داد و گفت : جناب نجار ! موی صورتم نشان می دهد که مرگم نزدیک است ، دو تختی که می خواهی برای من بیاوری و به من هدیه کنی عمر هر دو تخت از عمر من بیشتر است ، ممکن است سالیان درازی در خانه ی من بماند ، من توان و طاقت پاسخ گویی به حق را در قیامت در مورد آن دو تخت سالم و نو ندارم ، برای اصلاح تخت کهنه ی خودم چه پیشنهادی داری ؟ پدرم گفت : راهی ندارد مگر آن که چهار پایه اش را با آجر و گِل به هم ببندم . آن بزرگمرد قانع گفت : همین کار را انجام بده ، تا به اندازه ی کمی که از عمرم باقی است از آن استفاده کنم و نیاز به نو کردن تخت نداشته باشم .
زیبایی های اخلاق - حسین انصاریان
فرم در حال بارگذاری ...