آخرین جمعه ماه رمضان
جابر بن عبدالله انصاری:
در آخرین جمعه ماه رمضان خدمت رسول خدا رسیدم. تا چشم پیامبر به من افتاد فرمود: جابر! این آخرین جمعه ماه رمضان است پس با آن خداحافظی کن و بگو :
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إيَّاهُ ، فَإنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوماً.
بارخدایا آن را آخرین روزه ما قرار مده و اگر آخرین روزه ما قرار دادی پس مرا رحمت کن و محرومم مفرما.
پس هر که چنین گوید به یکی از دو نیکی دست یابد: رسیدن به ماه رمضان سال آینده و یا غفران و رحمت الهی.
(وسائل الشيعة، ج10 ،ص 365 به نقل از اقبال الاعمال)
فرم در حال بارگذاری ...
شرح دعای اللهم عرفنی نفسک
جمله سوم
«اَللّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ؛ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»
یکی از امتیازات بزرگی که مذهب شیعه دارد و برنامههای شرع را قابل قبول و خردپسند مینماید، همین است که پس از پیغمبر افرادی هستند که دین را برای مردم تعریف کنند و تعریفشان حجت باشد و الاّ هر عاقلی میداند که بیان کلیه مسائل دین و شرح و توضیح آنها به طور تفصیل در ظرف بیست و سه سال برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله با آن همه مزاحمات، موانع، درگیریها و اشتغال به غزوات و غیره فراهم نبوده، و اگرچه دین اکمال شده و همه چیز تبلیغ شده است؛ امّا شرح و بیان آن بر عهده ائمه علیهم السلام گذارده شده است.
و چه بسا احکامی که در تبلیغ آنها به امیرالمؤمنین علیه السلام اکتفا شده باشد تا آن حضرت و اوصیای بعد از آن بزرگوار به مردم برسانند و از این جهت در جریان تاریخی غدیر، آیه “اکمال دین” نازل گردید، این اکمال نه به آن جهت بود که همه آنچه باید به مردم ابلاغ گردد و تفصیلات و دقایق آنها ابلاغ شده باشد؛ بلکه به این جهت که شخصی که به هرآنچه بر پیغمبر وحی شده عالم است، به مردم معرفی شود تا همه جا کلامش حجت باشد.
اشتباه نشود مقصود ما از این بیان نیست که دین ناقص بوده و به وسیله امامان علیهم السلام کامل گردیده است، حاشا و کلاّ؛ بلکه مقصود این است که: تکمیل ابلاغ دین که بر پیغمبر نازل شد، به امر خدا از سوی پیغمبر به عهده امامان گذارده شد که به مردم برسانند، چنان که هر نسلی باید آنچه را که از دین میداند، به نسل بعد منتقل سازد و ابلاغ نماید، همان طور که ابلاغ دین به تمام مردم عصرهای آینده و تمام مردم عصر بعثت حضرت خاتم الانبیا میسّر نبود، همین طور ابلاغ همه احکام و تفاصیل و مسایلی که مربوط به اختلاف و استفاده از کتاب و سنّت به مرور زمان پیش میآید، در همان عصر بعثت میسّر نبود، لذا برحسب حکمت بالغه الهی و قاعده لطف، باید بعد از پیغمبر افرادی باشند که ابلاغ دین و اتمام حجت را کامل کنند و مردم را از تحیّر و سرگردانی نجات بدهند.
...
و اگر این نظام امامت نبود، دین ناقص و ناتمام بود، لذا با ابلاغ ولایت، دین کامل گردید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در تبلیغ رسالت کوتاهی نفرمود و هرچه را از وحی خدا متحمل شد یا مستقیما به امّت رسانید مثل اصول عقاید و معارف و احکام کلی و بسیاری از فروع دین و یا به علی علیه السلام ابلاغ کرد، تا او و امامان بعد از او در مناسبات مقتضی و هنگام مراجعه امّت و یا نیاز آنها بیان کرده و شرح و تفسیر نمایند و یکی از معانی اینکه آن بزرگواران خازن علم خدایند همین است، چنان که یکی از معانی اینکه حجت خدایند نیز همین است که این بزرگواران مرجع و ملاذ و ملجأ و وسیله و راهنما و روشن کننده راه و علامت برای عباد و روشنی بخش دیار و بلادند.
عالم جلیل صاحب ریاض السالکین (شرح صحیفه) در شرح دعای عرفه بیاناتی دارد که چون متضمن بیان معنی حجت است، اصل فقره ای را که متضمن آن است با نقل شرح ایشان به طور اجمال و فشرده در اینجا منعکس مینماییم.
این فقره دعا نیز از فقرات دعای عرفه است:
«رَبِّ صَلِّ عَلی أَطآئِبِ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ لاِءَمْرِکَ، وَجَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِکَ وَحَفَظَةَ دِینِکَ، وَخُلَفآءَکَ فِی أَرْضِکَ، وَحُجَجَکَ عَلی عِبادِکَ، وَطَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَالدَّنَسِ تَطْهِیرا بِإِرادَتِکَ، وَجَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیْکَ، وَالْمَسْلَکَ إِلی جَنَّتِکَ».
عالم یاد شده که از مفاخر شیعه و کتاب شرح صحیفه اش یکی از بهترین کتابهایی است که علمای اسلام تألیف کرده اند و سزاوار است عموم مسلمانان به آن افتخار کنند، در شرح این بند از دعای عرفه، پس از اینکه فرموده است: مراد از “اطائب"، اهل بیت “اهل کسا و سایر ائمه معصومین” میباشند و پس از بیان این نکته ادبی که اضافه “اطائب” به “اهل بیت علیهم السلام ” یا اضافه صفت به موصوف است یا بیان است میفرماید:
لسلام در اینجا برای اطائب اهل بیت، هفت صفت بیان فرموده است که این صفات جهات و علل استحقاق صلوات از خدای سبحان بر ایشان است. سپس این هفت صفت را بر شمرده که ما نیز به طور اقتباس از بیانات آن شخصیت بزرگ و اضافه چند نکته بر آن این هفت صفت را بیان مینماییم.
صفت اولی این است که: خدای تعالی ایشان را برای امر خود و دینش در عالم و هدایت خلق برگزید و برگشتش به این است که ریاست کامله عامّه را به ایشان افاضه فرموده است و به تعبیر این ناچیز، چون کلمه “امر” مطلق است، دلالت دارد بر اینکه آنها را برای هر کار خدایی و هر عملی که مشیت اللّه بر آن تعلق میگیرد، برگزیده است؛ خواه امر دین باشد یا دنیا.
صفت دوم این است که: آنها را خازنان و حافظان علم خود قرار داده که آن را از ضایع شدن و آلودگی به افکار باطل و اندیشههای شیطانی و نادرست حفظ نمایند، و چنان که هست و بایست به بندگان خدا تعلیم نمایند.
صفت سوم اینکه: ایشان را حافظان و نگهبانان دین خود قرار داده است تا آن را از تبدیل و تحریف مصون بدارند.
صفت چهارم اینکه: آنها را جانشینان و خلفای خود در زمین قرار داده است که به انفاذ و اجرای اوامر او در عالم و سیاست مردم و جذب نفوس ناطقه به سوی او و تکمیل ناقصان قیام نمایند.
صفت پنجم این است که: آنها را حجّتهای خود بر بندگانش قرار داده است که این معنا در اینجا مورد استناد و استفاده ما است.
در اینجا سیّد میفرماید: حجّت برحسب لغت غلبه است و به طور مجاز یا حقیقت عرفی استعمال آن در بُرهان شایع گردیده است و در احادیث و عرف متشرّعه، اطلاق آن بر کسی که خدا او را برای دعوت خلق و دعوت انسان به سوی او و برای احتجاج به او منصوب فرموده است، شیوع دارد.
صفت ششم این است که: ایشان را از هر رجس و آلودگی پاک قرار داده است.
صفت هفتم این است که: آنها را وسیله ای به سوی خود مقرر کرده است.
و صفت هشتم این است که: آنها راه به سوی بهشت میباشند، پس هرکس به راه آنها رفت، نجات مییابد، چنان که مثل احادیث سفینه و امان بر آن دلالت دارد.
از مجموع این توضیحات معلوم شد که بر ائمّه معصومین علیهم السلام به طور مطلق، در احادیث اطلاق حجّت اللّه و امام شیوع دارد و هنگامی که بدون قرینه گفته شوند، ائمه معصومین علیهم السلام به ذهن متبادر میشود.
و همچنین معلوم شد که مقام حجت اللهی و خلیفة اللهی و ولایت و امامت، اعظم مقامات و درجات است که بدون ایمان به آن، نجات میسر نیست.
چنان که در حدیث است که از مؤمن سؤال میشود: آیا آزادی و برائت خودت را (از آتش) گرفته ای و در زندگی دنیا به عصمت کبری متمسک شده ای؟ پاسخ میدهد: بله.
آن کس که مورد سؤال قرار گرفت، میپرسد: آزادی و امان و عصمت کبری چیست؟ جواب میدهد: ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام. پس به او میگوید: راست گفتی. پس او را امان میدهد و بشارت میدهد به آنچه او را مسرور سازد.
و از کافر سؤال میشود، همچنان که از مؤمن سؤال شد و او جواب میدهد: نه. پس او را به خشم و عذاب و آتش خدا بشارت میدهد.
و مؤیّد این روایت، حدیثی است که شیعه و سنی از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نموده اند:
«لا یَجُوزُ أَحَدٌ الصِّراطَ إِلاّ مَنْ کَتَبَ لَهُ عَلَیَّ الْجَوازَ»؛
«احدی از صراط نمی گذرد مگر کسی که علی علیه السلام برای او جواز عبور نوشته باشد».
فرم در حال بارگذاری ...
انسان بنده احسان است
ضرب المثلى است معروف كه انسان بنده احسان است (اَلاِْنْسانُ عَبِيْدُ اَلاِْحْسانِ)
همين مطلب با كمى تفاوت در حديثى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: اَلاِْنْسانُ عَبْدُ الاِْحْسانِ «انسان بنده احسان است»
و در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم بِالاْحْسانِ تُمْلَكُ الْقُلُوبُ به وسيله احسان قلبها به تسخير انسان درمى آيد»
و باز در حديثى از همان حضرت (عليه السلام) آمده است: وَأَفْضِلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيْرَهُ: «به هركس مى خواهى نيكى كن تا امير او باشى»
و ريشه همه اين مفاهيم در حديث پيامبر (صلى الله عليه وآله) است كه فرمود: اِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلُوْبَ عِبادِهِ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ اِلَيْها، وَبُغْضِ مَنْ أساءَ اِلَيْهَا: «خداوند دلها را در تسخير محبت كسى قرار داده كه به او نيكى كند، و بر بغض كسى قرار داده است كه به او بدى كند»
خلاصه اين يك واقعيت است كه هركس به ديگرى خدمتى كند يا نعمتى بخشد عواطف او را متوجه خود مى سازد، و به صاحب خدمت و نعمت علاقمند مى شود، ميل دارد او را كاملاً بشناسد و از او تشكر كند، و هرقدر اين نعمت مهم تر و فراگيرتر باشد تحريك عواطف به سوى «منعم» و «شناخت او» بيشتر است.
و لذا علماى علم كلام (عقائد) از قديم ترين ايام مسأله «شكرمنعم» را يكى از انگيزه هاى تحقيق پيرامون مذهب، و معرفة الله شمرده اند.
ولى بايد توجه داشت «شكر منعم» قبل از آنكه يك حكم عقلى باشد يك فرمان عاطفى است.
اين اشاره كوتاه را با شعرى
از «ابوالفتح بستى» شاعر معروف عرب پايان مى دهيم.
أَحْسِنْ اِلَى النّاسِ تَسْتَعْبِدْ قُلُوْبَهُم *** فَطَالَما اسْتَعْبَدَ اَلاِْنْسانَ اِحْسانٌ
«به مردم نيكى كن تا قلوب آنها را بنده خود سازى و همواره انسانها بنده احسانها بوده اند»!
فرم در حال بارگذاری ...
پيدايش صهيونيسم و تاءسيس دولت اسرائيل
يهوديت تبليغ ندارد، زيرا يهوديان دين خود را نعمتى الهى مى دانند كه مخصوص نژاد بنى اسرائيل است. با اين وصف هر گاه كسى بخواهد يهودى شود بايد ذلتهاى اين قوم را به او تفهيم كرد تا اگر مرد اين ميدان نيست، پا در آن نگذارد. تحميل يهوديت به ندرت وجود داشته است. يهوديان معمولا مردم را به صهيونيسم دعوت مى كنند.
در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگى از يهوديان روسيه اخراج شدند. عده اى از آنان غرب اروپا ساكن شدند و گروهى هم به فلسطين رفتند و در مكانى نزديك درياى مديترانه ساكن شدند و نام صهيون را براى آنجا برگزيدند. فلسطين در آن شكوفايى دولت بنى اسرائيل در عصر داوود و سليمان (ع) مركز نظامى بوده است. اين نام همواره يادآور اقتدار آن قوم بوده و در كتابهاى انبياى متاءخر بسيار از آن ياد شده است.
در همان زمان، يهوديان اروپا و روسيه با ناديده گرفتن سنت انتظار، براى كسب استقلال و عزت برخاستند و صهيونيسم را
بنياد نهادند و به دنبال آن، خطرناك دانستند و مسلمانان را از همكارى با مهاجران بر حذر داشتند. مسلمانان هنگامى از عمق فاجعه آگاهى يافتند كه راه چاره بسته شده بود.
استكبار جهانى به سركردگى انگلستان و آمريكا به پشتيبانى همه جانبه برخاست. صهيونيستها با اتكا به آن حمايتها و با بهره بردارى از ضعف و زبونى رهبران كشورهاى اسلامى، موقعيت خود را محكم كردند و وضعى را پيش آورند كه اكنون با تلخكامى شاهد آن هستيم.
در نيم قرنى كه از تشكيل رژيم صهيونيستى مى گذرد، غاصبان فلسطين از هيچ جنايتى فروگذار نكرده اند و با شيوه هاى گوناگون به گسترش سلطه ظالمانه خود ادامه داده اند. همچنين آنان قطعنامهها و بيانيه هاى مجامع بين المللى را به چيزى نگرفته اند. كسانى هم كه صلح طلبى صهيونيستها را باور كرده اند، در اندك زمانى به دورويى و ناجوانمردى آنان پى برده اند.
فرم در حال بارگذاری ...
آنچه بايد از پيش فرستاد
در آيات فوق روى اين مساله تكيه شده بود كه انسان بايد بنگرد تا كدامين ذخيره را از پيش براى فرداى قيامت خود فرستاده است” وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ” و در حقيقت سرمايه اصلى انسان در صحنه قيامت كارهايى است كه از پيش فرستاده، و گرنه غالبا كسى به فكر انسان نيست كه براى او چيزى بعد از مرگ او بفرستد، و يا اگر بفرستند ارزش زيادى ندارد.
لذا در حديثى از رسول خدا ص مىخوانيم كه فرمود در راه خدا انفاق كنيد هر چند به اندازه يك من خرما يا كمتر، و يا يك مشت و يا كمتر باشد و يا حتى به نيمى از يك دانه خرما! و اگر كسى آن را هم نيابد با سخنان پاكيزه دلهايى را شاد كند، چرا كه در قيامت هنگامى كه در پيشگاه خدا قرار مىگيريد به شما مىفرمايد آيا در باره تو چنين و چنان نكردم؟ آيا گوش و چشم در اختيارت قرار ندادم؟ آيا مال و فرزند به تو نبخشيدم؟ و بنده عرض مىكند: آرى، و در اينجا خداوند متعال مىگويد: پس نگاه كن ببين چه براى خود از قبل فرستادهاى؟ فينظر قدامه و خلفه و عن يمينه و عن شماله فلا يجد شيئا يقى به وجهه من النار!:” او نگاهى به پيش و پشت سر و طرف راست و چپ مىافكند چيزى نمىيابد كه بتواند با آن صورتش را از آتش دوزخ حفظ كند"!
...
در حديث ديگرى مىخوانيم: پيامبر ص با بعضى از يارانش نشسته بود، گروهى از قبيله” مضر” وارد شدند كه شمشير بر كمر داشتند (و آماده جهاد در راه خدا بودند) اما لباس درستى در تن آنها نبود، هنگامى كه پيامبر ص آثار نيازمندى و گرسنگى را در چهره آنها ديد رنگ صورتش دگرگون شد، به مسجد آمد و بر فراز منبر رفت، حمد و ثناى الهى بجا آورد و فرمود: خداوند اين آيه را در قرآن مجيد نازل كرده است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ … سپس افزود در راه خدا انفاق كنيد پيش از آنكه قدرت از شما سلب شود، و در راه خدا صدقه دهيد قبل از آنكه مانعى در اين راه ايجاد گردد، آنها كه دينار دارند از دينار، و آنها كه درهم دارند از درهم، و آنها كه گندم و جو دارند از گندم و جو، چيزى از انفاق را كوچك نشمريد هر چند به نيمى از يك دانه خرما باشد.
مردى از انصار برخاست و كيسهاى در دست مبارك پيامبر ص نهاد آثار خوشحالى و سرور در صورت حضرت نمايان شد، فرمود: هر كس سنت حسنهاى بگذارد، و مردم به آن عمل كنند پاداش آن و پاداش تمام كسانى كه به آن عمل
مىكنند نصيب او خواهد شد، بى آنكه چيزى از پاداش آنها كاسته شود، و هر كس سنت سيئهاى بگذارد گناه آن و گناه همه كسانى كه به آن عمل مىكنند بر او خواهد بود، بى آنكه از گناه آنها كاسته شود، مردم برخاستند آن كس كه دينار داشت دينار آورد، و آنكه درهم داشت درهم، و هر كس طعام و چيز ديگرى داشت خدمت پيامبر ص آورد، و به اين ترتيب مقدار قابل ملاحظهاى كمك نقدى و غير نقدى نزد حضرت جمع شد و در ميان آن نيازمندان تقسيم كرد.
همين معنى در آيات ديگر قرآن كرارا مورد تاكيد قرار گرفته از جمله در آيه 110 سوره بقره مىخوانيم: وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ:” نماز را بر پا داريد، و زكات را ادا كنيد، و هر كار خيرى را براى خود از پيش مىفرستيد آن را نزد خدا خواهيد يافت خدا نسبت به اعمال شما بينا است".
فرم در حال بارگذاری ...