و اَحاطَ بِهِ کتابُهُ؛ و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد
۱۲. و اَحاطَ بِهِ کتابُهُ؛ و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد.
خداوند بر همه چیز و در همه حال آگاه است: یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ…
او بر همه چیز احاطه دارد؛ ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشه ای از علم او احاطه ندارند: لا یُحِیطُونَ بِشَیْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ.
در سوره نساء، آیه ۱۲۶ میخوانیم:
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکلِّ شَیْ ءٍ مُحِیطاً؛
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تنها از آن خداوند است. و خداوند همواره بر هر چیز احاطه دارد.
آری؛ خداوند بر همه مخلوقاتش احاطه کامل دارد؛ یعنی احاطه قهر و تسخیر، احاطه علم و تدبیر و احاطه خلق و تغییر دارد.
در سوره انعام، آیه ۳ نیز آمده است:
وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکمْ وَ جَهْرَکمْ وَ یَعْلَمُ ما تَکسِبُونَ؛
و اوست که در آسمانها و در زمین خداوند است. نهان و آشکار شما را میداند و هر چه را به دست میآورید [نیز] میداند.
امام صادق علیه السلام درباره این آیه فرمود:
او به تمام مخلوقات از نظر علم و قدرت و سلطه وحاکمیّت احاطه دارد.
گفتن این فراز و توجه به آن در این دعا مهم است؛ زیرا ایمان به احاطه علمی خداوند، هم انگیزه برای کار نیک و هم بازدارنده از کار بد است؛ لذا در قرآن به آن بسیار توجه داده شده است: ( (یَعْلَمُ سِرَّکم وَ جَهْرَکم) ). [انعام:۳] ْ
آری خدابر همه مردم احاطه دارد:
«وَ إِذْ قُلْنا لَک إِنَّ رَبَّک أَحاطَ بِالنَّاسِ»، [۱] و [به یادآور] آنگاه که به تو گفتیم: همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد.
و در سوره الکهف، آیه ۹۱ میخوانیم: «کذلِک وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً» ؛
و ما اینگونه به آنچه از امکانات و برنامه نزد او (ذوالقرنین) بود، احاطه داشتیم (و کارهایش زیر نظر ما بود).
خدایی قابل عبادت است که بر همه چیز احاطه علمی داشته باشد: «وَسِعَ کلَّ شَیْ ءٍ عِلْماً». [۲]
علم او به تمام جزئیات است.
علم او دقیق است: «أَحْصاهُ اللَّهُ».
علم او حضوری است: «عَلی کلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ».
به علم او غبار نسیان نمی نشیند: «أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ».
به واسطه علم او دیگران از اعمال فراموش شده خود باخبر میشوند: نَسُوهُ … یُنَبِّئُهُمْ.
احاطه علمی خدا به همه هستی، همیشگی و ازلی است: «هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا».
علم او دائمی است نه موسمی: «یَعْلَمُ»، «عَلِیمٌ».
علم او به آسمانها و زمین، یکسان است: «یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ».
خلاصه آنکه: علم خداوند، اجمالی نیست؛ بلکه دارای احاطه و احصای کامل است.
—————
[۱]: اسرا: ۶۰.
[۲]: طه، ۹۸.
صلواتی هم وزن عرش خدا.
8. وَ عَنّی وَ عَنْ والِدَیَّ؛ و از طرف خودم و پدر و مادرم [درود فرست].
۹. من الصلوات زِنَةَ عَرْشِ اللهِ؛ صلواتی هم وزن عرش خدا.
علاقه به امام، بی حساب است؛ زیرا در این بخش دعا از علاقه به اندازه وزن عرش خدا سخن میگوید که احدی از آن خبر ندارد.
ای امام زمان! سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد. ما وقتی شکر میکنیم، میگوییم: «خدایا! صد هزار مرتبه شکر! » صد هزار مرتبه چیزی نیست. صد هزار تا یک مشت شکر است. یک مشت شکر صد هزار تا میشود. شما که میگویی صد هزار تا شکر؛ یعنی: خدایا! ببین چقدر تو را بالا بردیم! به اندازه صد هزار تا! صد هزار تا چیزی نیست.
دختر کوچک امام حسین علیه السلام که در کربلا پدرش را شهید کردند، و خود او را اسیرش کردند، وقتی در کاخ ابن زیاد و یزید بردند از او میپرسند: «وضع چطور است؟ » نمی گوید: الحمدلله صد هزار تا! بلکه میگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَی؛ به عدد دانههای شن الحمدلله». دختر خردسال میگوید: به اندازه دانههای شن؛ ولی ما چه میگوییم؟ صد هزار مرتبه! پس فکر ما خیلی کوچک است.
عرش چیست؟
در قرآن بیست بار به عرش خدا اشاره شده است. در لغت، «عَرش» تختِ پایه بلند و «کرسی»، تخت پایه کوتاه است. وقتی میخوانیم: «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» یعنی کرسی او هستی را در بر گرفته؛ پس عرش او چگونه است؟
عرش یا کنایه از مرکز قدرت الهی است و یا مرکز صدور احکام الهی و مراد از «حاملان عرش» فرشتگانی هستند که تعدادشان هشت نفر معرّفی شده است: ( (یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّک فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ) ). [الحاقه/7]
گفتنی است که حقیقت عرش برای ما روشن نیست؛ ولی از مجموع آیات شاید بتوان این مسأله را دریافت که جهان هستی دارای یک مرکز است و خداوند بر آن مرکز احاطه کامل دارد: «اسْتَوی عَلَی
الْعَرْشِ». اجرای اراده الهی از طریق فرشتگانی است که در اطراف این مرکز فرماندهی هستند.
امام صادق علیه السلام فرمود: عرش، همان علم است که خداوند پیامبرانش را از آن آگاه کرده است. [۱]
در کنار کلمه «عرش» آیاتی مطرح است که در جمع بندی آنها انسان به مرکز فرماندهی میرسد، نظیر:
( (اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ) ) [۲]
( (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ) ) [۳]
( (… یُفَصِّلُ الآیَاتِ) ) [۴]
( (یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنْ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا) ) [۵]
گردش شب و روز و تدبیر امور و تفصیل آیات و آگاهی از تمام ذرّات هستی و آنچه از آسمان نازل میشود و آنچه به آسمان بالا میرود، نشان گر آن است که تمام این امور در عرش الهی واقع می شود.
مرحوم علامه طباطبایی میفرماید:
عرش، حقیقتی از حقایق و امری از امور خارجی و مرکز تدبیر امور جهان است. [6]
امام صادق علیه السلام فرمود:
عرش و کرسی، از بزرگ ترین درهای عالم غیب هستند. [7]
مراد از عرش، تخت جسمی نیست؛ زیرا تخت، روی آب بند قرار نمی گیرد: ( (وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ) ) ؛ [8] بلکه مراد آن است که روزی که هنوز زمین و آسمان نبود و جهان یکسره آب بود، قلمرو فرماندهی خداوند بر آب بود و پس از پیدایش آسمانها و زمین، ستاد فرماندهی جهان هستی به آسمانها منتقل شد.
—————
[۱]: «العرش هو العلم الذی اطلع الله علیه انبیائه و رسله»، (معانی الاخبار، ص۲۹).
[۲]: اعراف: ۵۴.
[۳]: یونس: ۳.
[۴]: رعد: ۲.
[۵]: حدید: ۴.
[6]: المیزان، ج۸، ص۱۹۱.
[7]: «العرش والکرسی بابان من اکبر ابواب الغیوب»، (التوحید، ص۳۲۱).
[8]: هود: ۷.
زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۶. وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا؛ زمینهای هموار و کوهستانی.
مؤمنین و مؤمنات در همه جای زمین، سکنا گزیده اند. پرورش یافتگان مکتب اهل بیت علیهم السلام از این دعا یاد میگیرند به یاد جغرافیای خاص نباشند و به یاد همه باشند و آنها را مد نظر داشته باشند.
۷. وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا؛ خشکی زمین و دریایش.
این دعا چقدر سازنده است! با خواندن این دعا اعلام میکنم که به فکر همه هستم؛ در دریا و خشکی؛ دشت و کوهستان، مشرق و مغرب و این یعنی، علاقه بدون مرز با تعابیر مختلف که خیلی زیبا است.
۸. وَ عَنّی وَ عَنْ والِدَیَّ؛ و از طرف خودم و پدر و مادرم [درود فرست].
شریک کردن والدین در دعا و زیارتها از زیباییهای مذهب ماست. خدایا! از طرف خودم و از طرف والدینم برای امام زمانم درود فرست؛ یعنی علاقه، بدون تاریخ است؛ بدان معنا که سلام از طرف خودم و اجدادم که درگذشته میزیستند نثار حضرت شود.
زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۵. فی مَشارِقِ الاَرْضِ وَمَغارِبِها؛ در شرقهای زمین و غربهای آن.
حذف مرز و شرط در این دعا منعکس، و علاقه بدون مرز، بیان شده است. در این دعا سلام مؤمنان از مشرق و مغرب زمین به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گفته میشود؛ پس این علاقه، بدون مرز است.
درباره مشرق و مغرب، در قرآن سه گونه تعبیر آمده است:
به صورت مفرد: «المشرق و المغرب»؛ [۱] به صورت تثنیه: «المشرقَین و المغربَین» [۲] و به صورت جمع: «المشارق و المغارب» [۳] و هر سه تعبیر صحیح است؛ زیرا در نگاه کلّی، یک سمت، مشرق و سمت دیگر، مغرب است. در نگاه دیگر، تغییر مدار در تابستان و زمستان است که مدار تابستان در شمال و مدار زمستان در جنوب است؛ پس خورشید، دو مشرق و دو مغرب دارد. و در نگاه دقیق تر، هر روز یک نقطه طلوع و غروب دارد که در واقع ۳۶۵ مشرق و ۳۶۵ مغرب میشود. حدیثی از حضرت علی علیه السلام نیز مؤیّد این معناست.
—————
[۱]: بقره: ۱۱۵.
[۲]: الرّحمن: ۱۷.
[۳]: معارج: ۴۰.
زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۳. و علی آبائه الطاهرین؛ و صلوات بر پدران پاکش.
از عبارت «و علی آبائه» به دست میآید که در درود فرستادن بر امام مهدی نباید از آبا و اجداد او غافل شد. در حقیقت امام مهدی علیه السلام ادامه رسالت و ولایت است. در دیدگاه اسلام، سابقان ارزش و مقام والایی دارند: ( (وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِک الْمُقَرَّبُونَ) ). [واقعه/10]
در ادبیات عرب ثابت شده است که تکرار حرف جر در حکم تکرار عامل است. با این توضیح، در این دعا دعاکننده رحمتهای الهی را یک بار برای امام مهدی علیه السلام میخواهد و دوباره با تکرار لفظ «علی» این رحمتهای الهی را برای آبا و اجداد امام زمان طلب میکند؛ زیرا مقام حیات و ممات ظاهری آنان متفاوت است و تنها امام مهدی، امام حی و حاضر است.
در صلوات بر پیامبر و اهل بیت علیهم السلام واژه صلوات مفرد است و لفظ «علی» تکرار نمی شود؛ یعنی گفته میشود: «اللهم صلّ علی محمد و آل محمد»؛ اما در این دعا هم جمع آمده و هم حرف جر، تکرار شده است و دعاکننده میتواند تمام رحمتهای الهی را یک بار برای امام حی و حاضر و یک بار دیگر بر امامان قبلی درخواست کند. با توجه به اینکه هر امامی وظیفه خاص و معینی را برعهده داشت و این تنوع وظایف، تنوع رحمت ها، برکتها و فیضها را میطلبد و دعاکننده با زمزمه کردن لفظ جمع صلوات، تمام آنها را برای امام مهدی و نیز سایر امامان علیهم السلام خواهان و خواستار است.
خلاصه آنکه به سبب اهمیت این ذکر شریف و آثار و برکات آن، این فراز در این دعا ذکر شده است.
۴. عن جمیع المومنین والمومنات؛ از طرف همه مردان و زنان باایمان.
در دعای عهد از طرف جمیع مؤمنان به امام سلام داده میشود؛ پس علاقه یک «علاقه جمعی و بین المللی» است؛ لذا منتظر یاد میگیرد که کارهای خیر باید با نگاه جهانی صورت بگیرد، نه شخصی و محلّی و نه فامیلی و قومی.
اگر به زیارت میرویم، باید بگوییم که این زیارت به نیابت از همه مؤمنین و مؤمنات است. اگر صدقه میدهیم، بگوییم: دفع بلا از همه مؤمنین و مؤمنات. نگوییم: خدایا! مؤمنینی را که در این مسجد نماز خواندند، بلکه مؤمنینی را که در مسجدهای دیگر نماز خوانده اند هم دعا کنیم. تعصب برای چه؟ مگر تو منتظر امام بین المللی نیستی؟
منتظر، تنگ نظر نیست و فکر کوچک ندارد. امام جهان باید مریدش هم جهانی فکر کند. کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند. خودم و بچهام و هیأتم و مسجدم در کار نباشد و برایش هیچ فرقی نکند: «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات».