بر شما بادخودتان
تدبر در آیه
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(مائده:105):
ای اهل ایمان! مراقب ایمان و ارزشهای معنوی خود باشید؛ اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسی که گمراه شده به شما زیانی نمی رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ پس شما را از آنچه انجام می دادید آگاه خواهد کرد.
در این آیه شریفه خداوند خطاب به ایمان آورندگان می فرماید: بر شما باد خودتان! مرحوم علامه طباطبایی (رض) ذیل این آیه شریفه در تفسیر المیزان می فرماید: «این آیه نه تنها منافاتی با امر به معروف و نهی از ز منکر و سایر تکالیف اجتماعی ندارد، بلکه مؤید آن است». اگرچه به نگاه اولی به نظر می رسد این آیه انسان را به سمت فردیت سوق می دهد اما این که اگر به خودتان بپردازید، ضلالت دیگران به شما آسیب نمی رساند، نشان دهنده آن است که مقصود خداوند سبحان، فرد در مقابل جمع نیست، بلکه آنچه مورد نظر است، هویت جمعی مؤمنان است که می فرماید ای مؤمنان خواستان به جمع خودتان باشد؛ یعنی یک روح واحد خطاب شده است؛ اگر در این امر جمعی خودتان دقت داشته باشید، کسی خارج از جمع شما نمی تواند به شما آسیب بزند. لذا همین آیه حیثیت جمعی و هویت جمعی جامعه ایمانی را مورد تأکید قرار می دهد که بر شما باد خودتان» پس در اینجا انسان مؤمن مخاطب است که اعم از فرد و جمع است. البته نقطه شروع این خطاب، فرد مؤمن است اما غایت و انتهای سیر این خطاب متوجه جامعه ایمانی و روح جمعی مؤمنین است.
به بیان دیگر فردی مخاطب این آیه است که ابتدا خودش راه بیفتد و حرکت کند و سپس این من خود را توسعه دهد و دیگران را هم همراه سازد و حرکت دهد، اگر فرد به راه افتاد، دیگران را هم به راه می کشاند و همراه خود می کند؛ اما اگر از خود شروع نکرد و ابتدا نیت نمود تا دیگران را هدایت کنند، نه تنها سایر مردم را به جایی نمی برد، بلکه چه بسا خود هم از راه هدایت خارج شودا پس معنای «عليكم أنفسكم» این است که راه هدایت دیگران از خودسازی می گذرد و انسان رفته رفته خواهد توانست برای دیگران به اندازه ای که می تواند امامت و راهبری داشته باشد. امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره» ( حکمت 73)؛ یعنی کسی که خود را در مقام رهبری و امامت مردم قرار می دهد، باید پیش از تعلیم دیگران به تعلیم و تربیت خود مشغول شود.
پس «عَلَيْكُم أَنفُسَكُم»، هم فرد را خطاب قرار می دهد و هم جمع مؤمنین را خطاب قرار می دهد. انسان در هر مرتبه ای که هویت خود را تعریف کند، خطاب خداوند متعال به او تعلق می گیرد که مراقب خود باش! در لایه اول به فرد می گوید مراقب خود باش! در لایه بعد، به هویت جمعی یک خانواده می گوید مراقب خود باش و خود را حفظ کن. در لایه بعد به یک تشکیلات ایمانی خطاب می کند که هویت خود را مراقبت کن! اگر تشکیلات خود را بر مدار تقوا حفظ کردید، اضلال دیگران به شما آسیب نمی رساند. در مرتبه بعـد هــم به کلیت یک جامعه ایمانی در مقابل جوامع کفر همین خطاب را بیان می کند. اگر بپذیریم که خطاب «یا ایها الذین آمنوا»، بنا بر آنچه که در بیان آیات ابتدایی سوره مانده آمده، بیان کننده یک عهد جمعی برای مؤمنین است. این آیه شریفه بیان کننده عهد جمعی مراقبه و تقوای جمعی در تشکیلات ایمانی است و خداوند متعال امر فرموده است که تشکیلات ایمانی مؤمنین در هویت جمعی و «ما»ی جمعی خود مراقبه داشته باشد و تقوای جمعی را رعایت کند. این امر به تقوا همه مراتبی که در تقوای فردی مطرح است را می تواند در بر بگیرد و حرکت تشکیلات ایمانی در مراتب مراقبه و تقوای الهی را معنادار سازد؛ به عنوان نمونه به وزان مشارطه، مراقبه و محاسبه یک تشکیلات ایمانی می تواند برنامه ریزی سالانه داشته باشد بر انجام آن برنامه مراقبه کند و دائماً روند انجام آن ارزیابی کند. آنگاه خواهد دید که در انتهای یک سال، به خود رنگ تقوا زده است، نسبت خود را با نظام الهی و انجام تکلیف الهی در مسیری کاملاً سلوکی و توحیدی قرار داده است.
خداوند در آیات مربوط به جعل ولایت در غدیر خم در ابتدای همین سوره می فرماید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن»(مائده:3)، با وجود نعمت ولایت «فلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنَ» یعنی از دیگران بیمناک نباشید، بلکه از خودتان در نسبت با خداوند متعال بیمناک باشید؛ زیرا شما دیگر چیزی برای وصول به ولایت الهی کم ندارید و راه برای شما هموار شده است؛ لذا دیدیم که بعد از غدیر، اسلام از نفاق داخلی آسیب دید، نه از کفر خارجی! این بیان عبارت اخرای این است که می فرماید: «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ» يعنى بر شما باد خودتان! اگر شما جامعه مؤمنین، هدایت شوید گمراهی دیگران به شما ضرری نمی رساند؛ پس ابتدا باید در تشکیلات ایمانی خود، اولاً به هدایت خود به مثابه «من شامل جمع» بپردازید و سپس بدانید و ایمان داشته باشید که اگر این من واحد شکل گرفت و روح جمعی در ذیل نعمت ولایت محقق شد، آنگاه تحرکات دشمن، راه به جایی نخواهد برد.
برای آرامش خودت
چرا در جامعه، شاهد دین گریزی و حتی دین ستیزی هستیم؟ چرا دشمن می تواند با مسئله ای مثل حجاب، جامعه را به تنش بکشاند و دو قطبی ایجاد کند؟ پاسخ به این پرسش ها پیچیده است و عوامل متعددی در آن نقش دارند. از تبلیغات گسترده ی بی حجابی گرفته تا تأثیر پذیری از رفتار برخی سلبریتی ها، اما یکی از دلایل مهم به مدل تبلیغ حجاب از سوی ما بر می گردد.
چطور درباره ی حجاب صحبت می کنیم؟ معمولاً می گوییم حجاب را به خاطر خدا، پیامبر یا شهدا رعایت کنید. در این مدل فواید حجاب برای خود فرد کمرنگ می شود. اما قرآن چگونه از حجاب سخن می گوید؟ خداوند با زبانی عقلانی و منطقی به منافع حجاب اشاره می کند:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ…»
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مسلمانان سفارش کن که با چادرها و روسری های بلند، خود را کامل بپوشانند. این برای آنکه آنان را به پاک دامنی بشناسند و اذیتشان نکنند بهتر است. این آیه به جای تقابل ارزشی صرف، مستقیماً به نتایج و آثار حجاب اشاره می کند؛ حفظ کرامت و مصونیت از آزار و اذیت.
آیا ما نیز هنگام تبلیغ حجاب از این منافع سخن می گوییم؟ چه قدر از تجربه های تلخ بی حجابی در جوامع غربی فیلم ساخته ایم و کتاب نوشته ایم؟ چه قدر در مورد خشونت ها، تجاوزها و انحرافات اخلاقی ناشی از بی حجابی کتاب خوانده ایم و با دخترانمان با بیانی منطقی صحبت کرده ایم؟
نگاهی به آمارهای جوامعی که آزادی بی حدومرز را در پوشش تبلیغ کرده اند، حکمت این حکم الهی را روشن تر می کند. افزایش طلاق، فروپاشی خانواده، تجاوز و آزار جنسی، افسردگی و حتی خودکشی پیامدهای آشکاری هستند که بی توجهی به حریم ها به بار آورده است. این همان هدف شیطانی است که قرآن به ما هشدار می دهد: « يا بَني آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما…» (اعراف:27). شیطان این دشمن قسم خورده انسان از همان ابتدا برای ضربه زدن به انسان، لباس او را نشانه گرفت تا شرم و حیا را از انسان بگیرد و او را به بدبختی بکشاند.
حجاب همان طور که خداوند گفته، برای آرامش و امنیت خود ماست. اگر این حقیقت ساده و عقلانی به درستی بیان شود، دیگر بی حجابی، نشانه ی پیشرفت و روشن فکری نخواهد بود. بی حجابی چیزی جز بی عقلی، جلوه نخواهد کرد. «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه»(بقره: 130)،امتی پیروز است که در آن، مردم به حقوق هم احترام بگذارند. حجاب، بخشی از این مسئولیت اجتماعی است که جامعه ای امن و آرام را می سازد.
خداوند در این آیه از ما خواسته است که:
حجاب را به عنوان سپری برای حفظ کرامت و امنیت انتخاب کنیم و آن را وسیله ای برای شناخت و مصونیت بدانیم.
برای عمل به این آیه در زندگی می توانیم:
- در سبک پوشش خود توجه بیشتری به ارزشهای الهی داشته باشیم و آن را نشانه ای از هویت دینی خود بدانیم.
- درباره ی فلسفه ی حجاب و فواید آن، برای خود و دیگران مطالعه کنیم و این آموزه را با زبانی دلنشین برای دیگران بازگو کنیم.
- با بیان منطقی و مستند آسیبهای بی حجابی در غرب دیگران را به حجاب دعوت کنیم.
دور از نگاه های مزاحم...
برای خودت
خداوند عزیز و مهربان می فرماید:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما»:
«پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مسلمانان سفارش کن که با چادرها و روسری های بلند، خود را کامل بپوشانند. این برای آنکه آنان را به پاک دامنی بشناسند و اذیتشان نکنند، بهتر است» (احزاب: 59).
دور از هیاهوهای توییتری و اینستاگرامی، دور از پروژه های ایران اینترنشنال و منوتو، دور از کج فهمی های آدمهای اهل افراط و تفریط، با فطرت خودش که خلوت می کرد به چادر مشکی مامانش حس دیگری داشت. جلوی آینه که به چشم های خودش زل می زد، معصومیت صورت مامان را می دید. تعارف که نداشت با همان چادر ساده که آن طرفِ آبی ها «یک تکه پارچه» صدایش می زدند، کمتر سنگینی آن نگاه های مزاحم را احساس می کرد، کمتر از آن چشم های بی چشم و رو معذب می شد و بیشتر می توانست خودش باشد.
تحمل، عفو، احسان
سطح فهم کلان از قرآن
«تحمل، عفو، احسان»
خُلُق سهگانۀ «تحمل، عفو، و احسان» در جامعه (الَّذينَ يُنْفِقُون َفِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ آل عمران/ 134) از جملۀ مهمترین شاخصهایی است که در هر جامعه و در نظام مناسبات کلان انسانی بسیار برجسته و مثالزدنی است. در یک مرحله، «صبر» و بعد«مصابره» («ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» آل عمران/200) در تعامل با دیگران نه فقط خشونتها را کنترل میکند، بلکه موجب نوعی از قوت و انسجام اجتماعی میشود (ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین، انفال/65). در مرحله دوم، آنگاه که نه تنها بدیها را تحمل میکنیم، بلکه آن را عفو میکنیم، عنصر عفو و بخشش، کینه و کدورت را رفع میکند و از ایجاد شکاف اجتماعی بین انسانها جلوگیری میکند، و در مرحله سوم که احسان نسبت به خطا کار باشد، دومینوی خطا در برابر خطا، گناه در برابر گناه، و آتش در برابر آتش، با عمل نیک و احسان قطع میشود و دربرابر هر خطایی، سلسلهای از بخششها و واکنشهای نیک و احسان بوجود میآید. بنابراین در نگرش اسلامی، صرفا تسامح و مدارا نیست که تضاد و تزاحم بین افراد را کنترل میکند، بلکه مهمتر ازآن عفو و بخشش، و بلکه احسان و نیکی به فرد خاطی است. همینطور تسامح در جامعه مدرن، تسامحی است برای کنترل خشونت و جلوگیری از حرکت غضبآلود در جامعهای که افراد یکدیگر را گرگ تلقی میکنند (رویکرد سلبی)، ولی تسامح در فرهنگ اسلامی نه برای دوری از شرّ دیگران، بلکه در جهت تکریم دیگران است که در وضعیت خطا و گناه نیز نباید به سرعت و سهولت در صدد انتقام و تنبیه برآمد.
دفع بدی به خوبی
سطح فهم کلان از قرآن
«دفع بدی به خوبی»
اعجاز اخلاقی قرآن در عرصههای تمدنی زمانی برجسته میشود که قاعده «دفع سیئه به حسنه» را به قاعده فوق بیافزاییم. در شاخصهای اخلاقیِ تمدن در قرآن، نه فقط باید با کار حَسَن مواجههای احسن و بهتر داشت، بلکه باید سیئه و بدی را هم با حسنه و خوبی پاسخ داد. این قاعده از قواعد درخشان اجتماعی و تمدنی در قرآن است که دفع بدی با کار خوب انجام یابد، و بدی در بدی بودنش منجمد (freeze) شده و بلکه تبدیل به نقطه نوری میشود. روشن است که این قاعده با آنچه که از مسیحیت مشهور است که «اگر کسی به طرف راست گونهات سیلی زد طرف چپ آن را هم در اختیارش بگذار» کاملا متفاوت است. در قاعده مسیحی، رفتار ناپسند طرف مقابل صرفا با سکوت و تحمل است که مورد اصلاح قرار میگیرد (البته اگر این تحمل موجب تشویق فرد خاطئ و تکرار کار خطا نشود)، درحالی که در ادبیات قرآنی، در برابر رفتار ناپسند باید حرکتی پسندیده و رفتاری نیک از خود نشان داد و آنچه فرد خاطیء را اصلاح میکند، نه تکرار خطای ایشان، بلکه مواجهه با فرد خاطیء همراه با نیکی و احسان است که نه تنها او را از کرده خود نادم و پشیمان میکنیم، بلکه رفتارِ خطا و سیئه، به جای ایجاد موجی از سیئات و بدیها، منجر به حسنه و نیکی شده و موجب شکلگیری واکنشهای حَسَن و احسن میشود. به بیان دیگر، با انجام کار خوب در برابر فرد خاطیء و احسان به فرد بدیکننده، راه برای اصلاح فرد و جامعه باز میشود و از تسری موج گناه در جامعه جلوگیری میشود. همین مضمون را میتوان معنای آیۀ شریفۀ ِإِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ (هود/114) در نظر گرفت که در آن نه فقط حسنات یک فرد سیئاتِ او را از بین میبرد، بلکه حسنات فرد آنگاه که در واکنش با سیئات دیگران انجام میشود، موجب توبه و ترک آن سیئه از سوی دیگران میشود. این تعامل سیئه به حسنه بدون شک در نظام مناسبات اجتماعی در سطوح خرد و کلان بسیار موثر و موجآفرین است. این معنا صریحا در آیه 34 سورۀ فصلت آمده است که خداوند در آن فرموده است: وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ (فصلت/34). همین طور این مضمون که از شر گناه و سیئه باید از طریق حسنه خلاص شد در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است: وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد/22) ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (مومنون/96). أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (قصص/54) ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (اعراف/95).