نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان
خداوند انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به او بخشید تا پرتو آن از میان راههای مختلف مسیر صحیح را برگزیند. آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اکراه و اجبار برگزید، در راه تحقق و دستیابی به آن تا پای جان میایستد، عنصر آزادی به جا و انتخاب درست در تربیت، عنصری گرانبها و کار آمد است، در تربیت فرزندان اجبار ثمری نمیبخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینه را آماده کنند که فرزندان خود راه صحیح را بر گزینند تا بر آنچه به حق برگزیدهاند، پایبند و استوار باشند، از جلوههای تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امام حسین علیهالسلام با اینکه در کربلا به شدت نیازمند داشتن یاور بودند، با کمال صداقت و راستی فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد میگذارد و با اینکه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اما هیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمیکند و از اینروست که میبینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امام خویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش را فدای راهش نمودهاند. ابی حمزهثمالی از علیبن الحسینعلیهالسلام نقل میکند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود: «ای اهل و فرزندان و ای شیعیان من، از فرصت شب استفاده کنید و جانهای خود را نجات دهید… شما در بیعتی که با من بستهاید آزاد هستید….»نیز آن حضرت هنگامی که عبداللّه فرزند مسلم نزد ایشان آمد و اجازه میدان طلبید فرمود: «شما در بیعت با من آزاد هستی، شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو» عبد اللّه عرض کرد: «بخدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم.»
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری
پاسخگویی به پرسشهای فرزندان
فرزندان وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشت سر میگذارند، بر اثر ارتباط بیشتر با اشیاء پیرامون و برخورد با موقعیتهای جدید، سئوالاتی در ذهنشان به وجود میآید در مقطعی از سن، چنان والدین را «سئوال باران» میکنند که آنها را به ستوه میآورند. کودکان هرچه رشد عقلانی بیشتری مییابند، سئوالات جدّیتری خواهند داشت، بویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییر و تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین سئوالات بیشتری را در ذهن آنان ایجاد میکند، در چنین وضعیتیبر والدین بصیر و آگاه است که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پای صحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه کربلا، که موقعیت جدیدی در زندگی امام حسین علیهالسلام محسوب میشد، پرسشهایی را در ذهن فرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان را به پرسشگری وا داشت. حسین بن علی علیهالسلام با درک موقعیت آنها، به سئوالاتشان پاسخهای مناسب و در خور شأنشان میداد. به دو نمونه از پاسخگویی حضرت اشاره میکنیم:1 ـ هنگامی که حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبیة فرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی حضرت با چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی» که متوجه این صحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه میکنی؟ خداوند چشم تو را نگریاند.حضرت فرمود: «فرزندم این لحظه، وقتی است که رؤیا در آن دروغ نمیباشد. من در خواب سوارهای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت: «ای حسین شما به سرعت حرکت میکنید و مرگ به سرعت شما را به بهشت میرساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرا رسیده است.»علیپرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟فرمود: «فرزندم به خداوندی که همه بندگان به سوی او بر میگردند، ما بر حق هستیم»علی عرض کرد: در این صورت ترسی از مرگ نداریم.امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطا فرماید.» 2 ـ بعد از آنکه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا و شهادت یاران را ترسیم کرد، قاسم بن حسن علیهالسلامدر باره شهادت خود پرسید. امام علیهالسلام به او مهربانی کرد و پرسید:فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟پاسخ داد: عمو(جان) مرگ نزد من از عسل شیرینتر است.حضرت بعد از آنکه ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت و پاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویت به فدایت گردد! به خدا قسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهید میشوند.
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری
رفتار امام حسین با فرزندان و نوجوانان در میدان جنگ
آنچه از مقاتل بر میآید این است که حضرت نسبت به فرزندان و برادرزادگانش که به میدان مبارزه میرفتند، رفتارهای گوناگونی داشت. نخست در هنگام رفتن به میدان با در آغوش گرفتن آنان و اظهار علاقه و محبت صحنههای زیبایی از عاطفه و محبت را به نمایش میگذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن» آمده است: «قاسم در حالی که نوجوانی غیر بالغ بود، سوی خیمههای طرف میدان خارج شد. وقتی امام حسین علیهالسلام نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش کشید. آن دو دست به گردن هم آویختند و چنان گریستند که بیهوش شدند.» در مرحله بعد، وقتی آنان در میدان مبارزه، در مقابل شرایط نابرابر، گرمای شدید و تشنگی قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به صبر دعوت کرد و به آنان دلداری داد و اظهار همدردی نمود در مورد «احمد بن حسن» نوشتهاند: «بعد از آنکه در میدان جنگ شرایط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین علیهالسلام آمد و پرسید: عمو (جان) آیا جرعه آبی هست تا جگر خود را با آن خنک کنم و برای مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشتری پیدا کنم؟امامعلیهالسلام فرمود: «یابنیّ اصبر قلیلاً حتی تلقی جدّک رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله، فیسقیک شربة من الماء لاتظمأ بعدها ابداً»فرزندم! کمی صبر کن تا جدّت رسول خدا را ملاقات کنی، او چنان شربت آبی به تو بنوشاند که هرگز تشنه نشوی. در مورد «علی اکبر» نیز آمده است؛ بعد از مبارزهای بیامان و کشتن تعدادی از دشمنان در حالی که جراحات زیاد بر بدن داشت، عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض کرد: «یا ابه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربة من ماء و سبیل اتقوّی بها علی الاعداء؟ فبکی الحسین علیهالسلام و قال یا بنیّ یغزُّ علی محمد و علی و علی ابیک ان دعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک…» ای پدر، عطش مرا از پای در آورد و سنگینی اسلحه مرا ناتوان کرد، آیا شربت آبی هست تا با نوشیدن آن، توان بیشتر، با دشمنان مبارزه کنم؟امام فرمود: فرزندم بر محمد و علیو پدرت سخت است که آنان را بخوانی و به تو پاسخ ندهند و به یاری بخواهی و آنان فریاد رس تو نباشند….در مرحله سوم، آنگاه که بعد از مبارزه بیامان فرزندان توسط دشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به سرعت خود را بر بالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس که فرزندان نیاز بیشتری به تسلّی خاطر داشتند، با آنان ابراز همدردی نمود…. آنگاه که «قاسم بن الحسن» بر زمین افتاد و عموی خود را صدا زد، امام حسین علیهالسلام چون باز شکاری خود را بر بالین فرزند برادر رساند ومانند شیر خشمگین بر دشمن حمله نمود. وقتی گردو غبار فرو نشست، دیدند امام علیهالسلام بر بالین قاسم نشسه و به قاسم علیهالسلام که در حال جان دادن بود، فرمود: عزّ واللّه علی عمّک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا یعنک او یعنک فلا یغنی عنک بعداً لقوم قتلوک» به خدا سوگند، بر عموی تو سخت است که او را بخوانی پاسخ ندهد، یا اجابت نماید ولی نتواند کمک کند یا کمک کند اما به تو سودی نبخشد. (از رحمت) خداوند دور باد قومی که تو را کشت.
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری
توجه به نیازهای فرزندان
موجودات عالم برای ادامه حیات نیازهایی دارند که بدون بر آوردن آنها ادامه حیات نا ممکن و یا همراه با سختی است این احتیاج در غیر انسان به نیازهای مادی و جسمانی محدود است؛ اما در انسان نیاز امور مادی، روانی و معنوی فراوانی را شامل میشود که تنها در سایه رفع نیاز از همه امور به رشد کامل جسمانی و روانی میرسد. توجه به نیازهای گوناگون از نکات مهم تربیتی است، نیازهایی که در قالبهای زیستی، عاطفی، روانی و معنوی جلوهگر میشود. در واقعه کربلا نیز با وجود همه مسایل و شیوهای که امام حسین علیهالسلام در پیش روی خود داشته، از توجه به نیازهای مادی و معنوی فرزندان و همراهان خود غافل نماند.
نیازهای مادی
نیازهای مادی احتیاج اولیه هر انسان است. و بدون تأمین آن، قادر به ادامه حیات نیست. نیاز به رفع تشنگی از این جمله است که در کربلا به خاطر وضعیت ویژهای که دشمن برای کاروان کربلا به وجود آورد، به نیازهای حیاتی تبدیل شد و ایشان را به تلاش، برای رفع آن از راههای ممکن، واداشت؛ از اینرو، آنگاه که حضرت عباس علیهالسلام از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبید، حضرت از او خواست برای کودکان آب فراهم نماید و فرمود:«فاطلب لهولاء الاطفال قلیلاً من الماء» پس کمی آب برای این کودکان فراهم کن…. این توجه حضرت آنگاه به اوج میرسد که فرزند شیرخوارهاش را بر بالای دست میگیرد و از دشمن برایش آب میخواهد. در مقتل ابی مخنف آمده است:امام حسین علیهالسلام به سوی ام کلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را در بارهفرزند شیرخوارهام به نیکی سفارشمیکنم، او شیر خواره است و شش ماه بیشتر عمر ندارد. ام کلثومبه برادر جواب داد: سه روز است این طفل آب ننوشیده است. برایش آبی طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمناز نهضت حسینی علیهالسلام مبارزان درس مبـارزه، آزادگان درس آزادگی، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعی درس اصــلاح گرفتهاند.ایستاد و آنگاه فرمود: «ای قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادت رساندید و جز این طفل باقی نمانده و او از تشنگی دهان را باز میکند و میبندد، به او جرعه آبیدهید…»
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری