حجاب در کلام شهیدان
باسمه تعالی
این وصیت نامهها انسان را میلرزاند و بیدار میکند» - امام خمینی(ره)
«و تو ای خواهر دینیام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبندهتر است.» (شهید عبدالله محمودی)
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان میکشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخلحجاب دشمن را میبینی و دشمن تو را نمیبیند.»(سردار شهید رحیم آنجفی)
نصایح خانم مجتهده امین در باره حجاب
چنانچه از قرائن معلوم می شود از صدر اسلام تا این زمان اخیر گفتگو در حجاب زنان نبوده و معمول نوع زنان اسلام این بوده که خود را موظّف می دانستند که از نامحرمان احتراز نموده و خود را بپوشانند و تارک آنرا فاسق و گنه کار میدانستند.
در این دوره اخیر بعضی از آزادیخواهان بشر خواستند زن را از قید حجاب و چادر نجات دهند و زن را در کار و فعالیت ، ردیف مرد قرار دهند، این بود که به اسم آزادی و دلسوزی و حُرّیت حجاب زنان را دریدند و چنانچه می بینیم در این دوره آنقدر بی عفّتی و فساد اخلاق در بین جامعه شیوع پیدا نموده ….
ای خواهران می دانید این نگارنده ناچیز از صنف زن می باشم و دشمنی با هم صنف خود ندارم و طبعیت زن را بهتر از مردها می دانم و طالب سعادت و خوشبختی و آسایش و آزادی شما هستم و کشف حجاب اگر چه در ظاهر چون موافق با طبعیت زن است که مایل به خودنمایی و جلوه گری است بسیار خوش می آید و البته اگر بدون چادر و حجاب آزادنه در معابر و خیابانها گذر کند و مقیّد به حجاب نباشد، خیلی راحت تر است .
لکن ببین صلاح دین و دنیای تو در چیست ؟ حکم حجاب تکلیف است و تکلیف البته زحمت دارد.
و شاید بعضی خانمها و دوشیزگان خیال می کنند با حجاب بودن و خانه نشستن اسباب ضعف و نقص آنها می شود.
لکن این فکر اشتباه است ، شهوت پرستی است که منکرات را به صورت زیبا در نظر جلوه می دهد، قدری فکر خود را به کار بیاندازید و از دریچه عقل خود وضعیّت امروزه را بنگرید و انصاف دهید، آیا این وضعیت با دین داری و ایمان و تقوی مناسبت دارد؟
البتّه نفس بشر طالب هرزه گری ، ولگردی و انجام هواهای گوناگون است ، خدا پرستیغیر از نفس پرستی است ….
از عموم مسلمین که پای بند به دیانت اسلامند تقاضا می نمائیم که همّت گمارند که این گم گشته را باز آرند که شاید اندازه ای از این وحشیگری و بی عفتی که سرتاسر ممالک اسلامی را گرفته و شیوع پیدا نموده جلوگیری شود…
خواهران : گمان نکنید اگر شما شیک و مُد و بدون حجاب از منزل بیرون آئید شرافتمند می شوید مردها به نظر تقدیس به شما نگاه می کنند، همان کسانیکه شما را خانم خطاب می کنند.
اینها روی اصل قوای شهوانی است و نگاه آنها نگاه شهوت آمیز است نه روی اصل فضیلت ! همان که با صورت بشّاش شما را استقبال می کند و به شما دست می دهد و احترام می گذارد در دل شما را خانم بی عفّت می داند و اگر قدری با غیرت باشد، هیچ وقت امثال شما را به همسری نمی گیرد.
خواهر: تو مسلمان و مسلمان زاده ای و مقدّسات مذهب در تمام ملل محترم است خود را هدف تیر چشمهای ناپاک بعضی مردهای بی عفت قرار مده .
حجاب در نگاه رهبری
“زنی که در اختلاط و معاشرت با مرد قاطی نمیشود و خود را وسیلهیی برای جلب چشم مرد نمیداند و خود را بالاتر از این میداند; زنی که شأنش را عزیزتر از این میشمارد که خود را عریان کند و با صورت و موی و بدن خود، چشم روندگان را به سمت خویش جلب کند و هوس آنها را اشباع نماید; زنی که خود را در دامنهی قلهیی میداند که در اوج آن فاطمهیزهرا(س ـ بزرگترین زن تاریخ بشر ـ قرار دارد; آن زن زن مسلمان ایرانی است این زن باید دیگر از این بازیچههای فراهم آمدهی تمدن غربی و روشهای توطئهآمیز آن رو بگرداند و به آن بیاعتنایی کند. زن را وادار میکردند که به وسیلهی جلوهگری و جلب چشمها به سمت خود، برای خویش یک شخصیت کاذب درست کند. این برای زن انحطاط بود و پیشرفت نبود. آیا جنایتی بزرگتر از این نسبت به زن وجود دارد که بیایند سر او را با آرایش و مد و جلوهگری و لباس و طلا و زیورآلات بند کنند و از او به عنوان یک ابزار و وسیله در راه مقاصد گوناگون استفاده کنندو نگذارند در میدان سیاست و اخلاق و تربیت وارد بشود؟
حجاب در نگاه بزرگان - روزنامه اطلاعات
خانواده اجتماعی
زُهْری یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام است که از وضع مالی خوبی برخوردار بود و به همین جهت ، مورد حسادت قرار گرفت . روزی با حالتی گرفته و ناراحت ، خدمت امام سجاد علیه السلام رسید . حضرت به وی فرمود : «چرا غمگینی؟». گفت : «غم ها و اندوه های پی در پی است که ریشه در رنجی دارد که از طرف کسانی بر من وارد شده که به نعمت من حسادت می ورزند و چشم طمع به مال من دارند و نیز از طرف کسانی که به آنها امید داشتم و به آنها نیکی کرده بودم ، ولی امیدم را ناامید کردند» . امام سجاد علیه السلام به وی فرمود : «زبانت را نگه دار تا برادرانت باقی بمانند» . این ، خود ، یک روش است. کسانی که زندگی موفّقی دارند، اگر موفّقیت های خود را برای دیگران بازگو کنند، ممکن است آتش حسادت آنها برافروخته شود. به همین جهت ، لب فرو بستن ، راهی برای ایمنی از حسادت ها و دشمنی هایی است که می تواند روابط اجتماعی را تخریب کند . به هر حال ، زُهْری ـ که گویا متوجه کلام امام علیه السلام نشده بود ـ گفت : «من به نیکی با آنان سخن می گویم» . امام علیه السلام به وی فرمود : «هرگز! هرگز! بپرهیز از این که به خاطر این کار ، دچار خودپسندی شوی …» . سپس حضرت ، راه کاری به وی آموخت که روابط اجتماعی را رضایت بخشمی سازد : ای زهری! بر عهده توست که مسلمانان را به منزله خانواده خود بشماری ؛ پس بزرگ آنان را به منزله پدرت ، و کوچک آنان را به منزله فرزندت ، و همسال آنان را به منزله برادرت بِدان . در این صورت، دوست داری کدام یک از آنان را مورد ستم قرار دهی؟ و دوست داری کدام یک از آنان را نفرین کنی؟ و دوست داری آبروی کدام یک از آنان را ببری؟ در این کلام ، اصل «خانواده اجتماعی» به خوبی بیان شده است و به راستی ، کسی که همه را جزو خانواده خود بداند ، حاضر نیست به کسی ستم کند و یا نفرین نماید و یا آبروی کسی را بریزد . این اصل ، افتخار آموزه های دینی در بُعد اجتماعی است و به عنوان یک روش یا مهارت ، نقش مؤثّری در کاهش ناراحتی های اجتماعی و افزایش آرامش در روابط اجتماعی دارد .
هنر رضایت از زندگی - عباس پسندیده
لذت انس
با خدا بودن :تا به حال فکر کرده اید چرا «نی» می نالد و ناله او حزن خاصی دارد؟ شعر معروف «بشنو از نی»، حقایق بسیاری را در بر دارد . ناله «نی» ، ناله جدایی و فراق است : بشنو از نی چون شکایت می کند از جدایی ها حکایت می کند ناله نی ، ناله غریبی و تنهایی است . خانه نی ، نیستان است و نی ، چون از خانه خود و از جمع نی ها دور افتاده است ، نالان است: کز نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند سینه نی ، مالامال از اشتیاق وصل و بازگشت به اصل خویش است و از این روست که سوز فراق و اشتیاق دیدار را در ناله آن می توان حس کرد: سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور مانْد از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش. مولوی ، این تمثیل را برای تشریح وضعیت انسان بیان کرده است و چه تمثیل زیبایی : نی ، چون از اصل خویش دور افتاده است ، دلی آتش گرفته و آهی سوزان دارد . انسان نیز چنین وضعیتی دارد . انسان از دیار خاک نیست . در برهوت مادیت و در این خاکستان ، تنها و بی کس است ، سرگشته و حیران است ، دلش آرام ندارد و بهانه کسی را می گیرد : «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود» . ریشه انسان ، آن جایی است که روح را در آن دمیدند . روح انسان از هر چه باشد ، به همان چیز ، تمایل پیدا می کند و فقط این گونه است که آرام می گیرد . خداوند از روح خود در انسان دمیده است : «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی» و لذا تا به او وصل نشود ، آرام نمی گیرد . راز مناجات انسان و سوزناکی ناله های عاشقانه او همین است ؛ اینها ناله هایی از درد فراق و شوق وصال است. یکی از نیازهای اساسی انسان ، نیاز به خداست . تا خدا در زندگی انسان نباشد ، آن زندگی ، بی معنا خواهد بود ، و زندگی بی معنا ، سرد و بی روح است . اگر همه امکانات ، فراهم باشد ، ولی خدا در زندگی نباشد ، زندگی ، خسته کننده و ملال آور خواهد بود؛ زیرا خداوند ، اصل و ریشه انسان است و قطع ارتباط با ریشه ، موجب پژمردگی و افسردگی می شود . از این روست که خداوند می فرماید : «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا . و هر کس از یاد من روی گرداند ، زندگی سختی خواهد داشت» . خداوند ، بهترین مونس و همدم انسان است . با او انسان ، احساس آرامش می کند . زندگی با خدا زندگی لذّت بخش و شادی آفرینی است . قرآن کریم می فرماید: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ . آگاه باشید که با ذکر خدا دل ها آرام می گیرد» . یاد خداوند ، سینه ها را جلا می دهد و به قلب ها آرامش می بخشد . امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: یاد خدا مایه جلای سینه ها و آرامش دل هاست . کسانی که در پی زندگی لذّت بخش هستند ، نباید از ارتباط با خدا غافل شوند . نماز ، یکی از جلوه های ذکر خداست. از زندگی بدون نماز و دعا و مناجات نباید انتظار یک آرامش واقعی و پایدار داشت . به واقعیت ها باید توجّه کرد . انسان ، موجودی است الهی که روح خداوند را با خود دارد و روح ، اساس حیات انسانی است . این روحِ جدا افتاده ، نیاز به ارتباط با منبع خود دارد و بدون این ارتباط ، افسرده و پژمرده می گردد . این ، واقعیتی است انکارناپذیر که بی توجّهی به آن ، هیچ چیز را تغییر نمی دهد . ارتباط با خداوند ، شرینی زندگی است و کسی که شیرینی یاد خدا را بچشد ، از او روی گردان نمی شود . امام سجاد علیه السلام در مناجات نهم از مناجات پانزده گانه خود می فرماید : کیست که حلاوت محبّت تو را چشید و دیگری را به جای تو برگزید؟! و کیست که نزد تو اُنس گرفت و روی از تو برگرفت؟! به آسمان نیز سری بزنیم و خدا را نیز به یاد آوریم . خداوند، بزرگ ترین و مهم ترین نیاز انسان است . بدون ارضای این نیاز، نمی توان به لذّت زندگی دست یافت . با خدا بودن ، عامل اساسی رضایت از زندگی است.
هنر رضایت از زندگی - عباس پسندیده