نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان علیهالسلام
شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است و در مسجد هیچ کسی نیست.
پس دستش را بر روی قفل گذاشت و کشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد و در آنجا مشغول به نماز و دعا گردید و بخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد و از قافله جا ماند.
پس متوجّه شد که کاروان رفته و هیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند و در مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده و همراه کاروان رفته است.
بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد و به آنها نرسید و از دور هم آنها را ندید.
وقتی در آن وضعیّت سخت و دشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، و آن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو.»
پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد و مثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند و او را از استر پیاده کرد و فرمود: «پیش دوستانت برو.» و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم و قبل از آن هم ندیده بودم.»
(- نجم الثّاقب)
بخل
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به طواف کعبه مشغول بود ، مردی را دید که پرده مکه را گرفته و می گوید : خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز .
حضرت پرسید : گناهت چیست ؟
او گفت : من مردی ثروتمند هستم . هر وقت فقیری به سوی من می آید و چیزی از من می خواهد ، گویا شعله آتشی به من رو می آورد .
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : از من دور شو ! و مرا به آتش خود نسوزان .
سپس فرمود : اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه ) دو هزار رکعت نماز بگزاری و آن قدر گریه کنی که از اشکهایت نهارها جاری گردد ، ولی با خصلت بخل بمیری ، اهل دوزخ خواهی بود .
یکصد و بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) - حمیدرضا کفاش
نشانه های ستمگر
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید:
لِلظّالِمِ ثَلاثُ عَلامات:
یَظْلِمُ مَنَ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَمَنْ دُوْنَهُ بِالْغَلَبَةِ
وَیُظاهِرُ الْقَوْمَ الْظَّلَمة(1)
ستمگر سه نشانه دارد: به آنها که بالاتر از او هستند با مخالفت و نافرمانی ستم می کند، و نسبت به آنها که زیر دست او قرار دارند از طریق قهر و غلبه ستم می نماید، و با ستمگران همکاری دارد.
شرح کوتاه
آن کس که روح ستمگری بر فکرش غلبه کند و تحت نفوذ این روحیه پلید قرار گیرد، در هر مورد به شکلی خودنمایی می نماید: از انجام وظایف خود در برابر آنها که پذیرش فرمان آنها لازم است سرپیچی می کند، و در برابر زیردستان به قهر و غلبه و زور وقلدری متوسل می شود، و دوستان و هم ردیفان و همکاران خود را از میان ستمگران انتخاب می نمایند، او در هر حال ستمگر است ولی در هر مورد به شکل مناسب آن مورد در می آید.
1. نهج البلاغه، کلمات قصار.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
ارزشهای انسان
1. انسان خلیفهء خدا در زمین است
” روزی که خواست او را بیافریند ، اراده خویش را به فرشتگان اعلام کرد . آنها گفتند : آیا موجودی میآفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت ؟
او گفت : من چیزی میدانم که شما نمیدانید “.
” اوست که شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شما رادر مورد سرمایههایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد ” .
2. ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیتهایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد
” تمام اسماء را به آدم آموخت ( او را به همهء حقایق آشنا ساخت ) .
آنگاه از فرشتگان ( موجودات ملکوتی ) پرسید : نامهای اینها را بگویید چیست . گفتند : ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموختهای نمیدانیم ( آنچه
را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت ) .خدا به آدم گفت : ای آدم ! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده .
همینکه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد ، خدا به فرشتگان گفت :نگفتم که من از نهان های آسمانها و زمین آگاهم ( میدانم چیزی را که حتما
نمیدانید ) و هم میدانم آنچه را شما اظهار میکنید و آنچه را پنهان میدارید ؟ “
3 . او فطرتی خدا آشنا دارد
به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد . همهء انکارها و تردیدها ، بیماریها و انحرافهایی است از سرشت اصلی انسان .
” هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده ( و هستند و خواهند
بود ) خداوند ( با زبان آفرینش ) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند ” .” چهرهء خود را به سوی دین نگهدار ، همان که سرشت خدایی است و همه مردم را بر آن سرشته است ” .
4 .درسرشت انسان علاوه برعناصرمادی که درجماد وگیاه و… وجود دارد،عنصری ملکوتی والهی وجود دارد
انسان ترکیبی است از طبیعت و ماورای طبیعت ، از ماده و معنی ، از جسم و جان .” آن که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد ، سپس نسل او را از شیرهء کشیدهای که آبی پست است قرارداد ، آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید “.
5 .آفرینش انسان ، آفرینشی حساب شده است ، تصادفی نیست
انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است . ” خداوند آدم را بر گزید و توبهاش را پذیرفت و او را هدایت کرد “
6 .اوشخصیتی مستقل وآزاد دارد امانتدارخداست،رسالت ومسؤولیت دارد
از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند .
” همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم ، همه ازپذیرش
آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند ، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و آن را پذیرفت . همانا او ستمگر و نادان بود “.
” ما انسان را از نطفهای مرکب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم ، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم . همانا راه را به اونمودیم ، او خود یا سپاسگزار است و یا کافر نعمت . ( یا راه راست را که نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا کفران نعمت کرده ،منحرف میگردد “.
7 .او ازیک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی بر خوردار است
خدا او را بربسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است . او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساسمیکند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستیها و دنائتها و اسارتها و شهوترانیها بشمارد .
” همانا ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشک و تر ) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم “ .
8 . اوازوجدانی اخلاقی برخوردار است،به حکم الهامی فطری زشت وزیبا را درک میکند
” سوگند به نفس انسان و اعتدال آن ، که ناپاکیها و پاکیها را به او الهام کرد ” .
9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمیگیرد
خواستهای او بی نهایت است ، به هر چه برسد از آن سیر و دلزده میشود مگر آنکه به ذات بی حد و نهایت ( خدا ) بپیوندد .
” هماناتنها بایاد او دلها آرام میگیرد ” .
” ای انسان ! توبه سوی پرورد گار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد ” .
10. نعمتهای زمین برای انسان آفریده شده است
” همانا اوست که آنچه در زمین است برای شما آفرید ” . ” آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر او قرار داده است ( پس او حق بهرهگیری مشروع همهء اینها را دارد ” .
11. او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد
پس او وظیفهاش اطاعت امر خداست . ” همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند ” .
12. او جز در راه پرستش خدای خویش و جزبا یاد او خود را نمییابد
و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش میکند و نمیداند که کیست و برای چیست و چه باید کند و کجا باید برود .
” همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را ازیاد خودشان برد ” .
13. او همینکه ازاین جهان برود
پردهء تن که حجاب چهرهء جان است دور افکنده شود ، بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بروی آشکار گردد .
” همانا پرده را کنار زدیم ، اکنون دیدهات تیز است ” .
14.او تنها برای مسائل مادی کار نمیکند،یگانه محرک او حوایج مادی زندگی نیست
او احیانا برای هدفها و آرمانهایی بس علی میجنبد و میجوشد . او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جزر رضای آفریننده ، مطلوبی دیگر
نداشته باشد .
” ای نفس آرامش یافته ! همانا به سوی پرورد گارت باز گرد با خشنودی متقابل : تو از او و او از تو خشنود “.
” خداوند به مردان و زنان با ایمان باغها و عده کرده است که در آنها نهرها جاری است ، جاویدان در آنجا خواهند بود و هم مسکنهای پاکیزه ، اما
خشنودی خدا از همهء اینها برتر و بالاتر است . آن است رستگاری بزرگ “ .
بنابر آنچه گفته شد از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند ، خلیفه و جانشین او در زمین ، نیمه ملکوتی و نیمه مادی ، دارای فطرتی خدا آشنا ، آزاد ، مستقل ، امانتدار خدا و مسؤول خویشتن و جهان ، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان ، ملهم به خیر و شر، و جودش از ضعف و ناتوانی آغاز میشود و به سوی قوت و کمال سیر میکند و بالا میرود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمیگیرد ، ظرفیت علمی و عملیاش نا محدود است ، ازشرافت و کرامتی ذاتی بر خوردار است ، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد ، حق بهره گیری
مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است .
انسان در قرآن - مرتضی مطهری
انسان در جهان بینی اسلامی
انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد . انسان اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن
میگوید نیست ، این موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد .
قرآن انسان را مدحها و ستایشها کرده و هم مذمتها و نکوهشها نموده است. عالیترین مدحها و بزرگترین مذمتهای قرآن دربارهء انسان است ، او را از
آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و جار پایان پست تر شمرده است . از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را
مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد ، و هم میتواند به” اسفل سافلین ” سقوط کند . این خود انسان است که باید در بارهء خودتصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید .
انسان در قرآن - مرتضی مطهری