داستان کوتاه
يكى از خادمان حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى عليه السلام - به نام نصير خادم - حكايت كند:
بارها به طور مكرّر مى ديدم و مى شنيدم كه حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام در حيات پدر بزرگوارش با افراد مختلف ، به لُغت و لهجه تركى ، رومى ، خزرى و… سخن مى گويد.
مشاهده اين حالات ، براى من بسيار تعجّب آور و حيرت انگيز بود و با خود مى گفتم : اين شخص - يعنى ؛ امام عسكرى عليه السلام - در شهر مدينه به دنيا آمده و نيز خانواده و آشنايان او عرب بوده و هستند، جائى هم كه نرفته است ، پس چگونه به تمام لغت ها و زبان ها آشنا است و بر همه آن ها تسلّط كامل دارد؟!
☄تا آن كه پدرش امام هادى عليه السلام به شهادت رسيد؛ و باز هم مى ديدم كه فرزندش ، حضرت ابومحمّد عسكرى عليه السلام با طبقات مختلف و زبان ها و لهجه هاى گوناگون سخن مى گويد، روز به روز بر تعجّب من افزوده مى گشت كه از چه طريقى و به چه وسيله اى حضرت به همه زبان ها آشنا شده است ؟!
تا آن كه روزى در محضر مبارك آن حضرت نشسته بودم و بدون آن كه حرفى بزنم ، فقط در درون خود، اين فكر را گذراندم كه حضرت چگونه به همه لغت ها و زبان ها آگاه و آشنا شده است ؟!
كه ناگهان امام حسن عسكرى عليه السلام به من روى كرده و مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: خداوند تبارك و تعالى حجّت و خليفه خود را كه براى هدايت و سعادت بندگانش تعيين نموده است داراى خصوصيّات و امتيازهاى ويژه اى مى باشند، همچنين علم و آشنائى به تمام لهجه ها و لغت ها حتّى به زبان حيوانات را دارند.
و نيز معرفت به نَسَب شناسى و آشنائى به تمام حوادث و جريانات گذشته و آينده را كه خداوند متعال از باب لطف به حجّت و خليفه خود عطا كرده است ، دارند “به طورى كه هر لحظه اراده كنند، همه چيز و تمام جريانات را مى داند .”
سپس امام حسن عسكرى عليه السلام در ادامه فرمايشاتش افزود: چنانچه اين امتيازها و ويژگى ها نبود، آن وقت فرقى بين آن ها و ديگر مخلوق وجود نداشت ؛ و حال آن كه امام و حجّت خداوند بايد در تمام جهات از ديگران برتر و والاتر باشد
اصول كافى : ج 1، ص 509
ضروری بودن لبخند و شادی برای جامعه
یکی از مقولههای بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بیشادی و بیلبخند، زندگی دوزخی است.
زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصهیی دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن اینطوری است.
لبخند و شادی مؤمن در چهرهی اوست. اصلاً چهرهها باید شاد باشد. اگر با چهرهی خودتان میتوانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید.
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱
غلط بودن تصوّر چهرهی اخمو و بداخلاق از اسلام
تفریح، یک کار اسلامی است. من قبول ندارم کسی چهرهی اسلام را یک چهرهی خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. بههیچوجه، اسلام این نیست. چهرهی اسلام، چهرهی یک انسان جدی است؛ یک انسان متین. یک چهرهی جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهرهی اسلام است. یک چهرهی جدی، در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام میدهد.
یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبهروست؛ یک جا با غریبه روبهروست؛ یک جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق میکند. یک انسان متین، چهرهاش همه جا یکسان نیست. آنجا که با یک دشمن روبهروست، طبیعی است که چهرهی دیگری خواهد داشت.
آنجا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن هم نیست، اما غریبه است - یکطور روبهرو میشود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو میشود. اسلام اینگونه است و هر جایی یک برخورد دارد.
بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۱۳۷۱/۱۰/۰۱
اشتباه در زندگی
علی(علیه السلام) می فرماید:
لا تُشْغِلْ قَلْبَکَ الْهَمَّ عَلَی مافاتَ فَیُشْغِلَکَ عَنِ الإِستِعْدادِ بِما هُوَ آت(1)
قلب خود را به اندوه برای گذشته مشغول نکن که از آمادگی ها برای آینده درمانی.
شرح کوتاه
کمتر کسی پیدا می شود که اشتباهاتی در زندگی مرتکب نشود و فرصت هایی را از دست نداده باشد، در این جا مردم دو دسته می شوند; عده ای دائماً وقت خود را با افسوس خوردن به گذشته تلف می کنند و باقیمانده انرژی های خود را در این راه از دست می دهند; ولی عده دیگری گذشته را تمام شده تلقی کرده به دست فراموشی می سپارند و تنها از آن درس های عبرتی برای ساختن آینده می آموزند و تمام قدرت و نیروی خود را متوجه سازندگی امروز و فردا می کنند. مسلّماً پیروزی از آن این دسته است همان طوری که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در حدیث بالا بیان فرموده است.
1. نقل از غررالحکم، صفحه 289.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
برکات حجت خدا
احمد بن اسحاق گوید: بر امام حسن عسکری علیه السلام وارد شدم و می خواستم از امام بعد از او سوال کنم. امام علیه السلام قبل از سوال من فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند زمین را از زمان خلقت آدم تا روز قیامت از وجود حجت خالی نمی گذارد و به وسیله اوست که بلا را از اهل زمین دور می گرداند، باران می بارد و برکات زمین ظاهر می شود.
عرض کردم: یابن رسول اللّه: امام بعد از شما کیست؟
امام علیه السلام با عجله برخاست و داخل اتاق دیگر شد و در حالی که بچه سه ساله ای که همانند ماه شب چهاردهم زیبا بود را بر دوش داشت بازگشت و فرمود: ای احمد اگر نزد خداوند و ما دارای ارزش و مقامی نبودی فرزندم را به تو نشان نمی دادم، او هم نام رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله است که زمین را پر از قسط و عدل می کند همانا گونه که پر از ظلم و جور شده است.
ای احمد! مثل او در این امت مثل حضرت خضر علیه السلام و ذوالقرنین است. به خدا قسم غیبتی می کند که هر کس جز آنکه خداوند او را بر امامتش ثابت و استوار و استوار نگاه داشته است و توفیق دعا برای تعجیل در فرج او داده است از اعتقاد به او منحرف می گردد.
عرض کردم: مولای من! آیا نشانه های دارد که قلبم به آن مطمئن شود؟
در این هنگام کودک سه ساله با زبان فصیح عربی گفت: انا بقیه اللّه فی ارضه و المنتقم من اعدائه.
من بقیه اللّه در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم.
احمد بن اسحاق گوید: من در حالی که بسیار خوشحال بودم از محضر امام علیه السلام خارج شدم و روز بعد خدمت او رسیدم و عرض کردم: از لطفی که دیروز به من کردید بسیار مسرور شدم، اما بفرمائید سنتی که از خضر و ذوالقرنین در او چیست؟ امام علیه السلام فرمود: طولانی شدن غیبت اوست.
عرض کردم: یا بن رسول اللّه غیبت او طولانی می شود؟
فرمود: قسم به پروردگارم اکثر معتقدین به او از امامتش بر می گردند و کسی جز آنکه در عهد ولایت ما پا برجاست و ایمان در قلب او نوشته شده است و با روح الهی تایید شده است ثابت قدم نمی ماند.
ای احمد! آنچه به تو می گفتم سری از اسرار الهی است، از دیگران مخفی بدار و از شکر گزاران باش که با مادر علیین بهشت خواهی بود.
قصه های تربیتی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) - محمد رضا اکبری
اهتمام به عبادت
زمانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان صالح بن وصیف بسر می برد عباسیون و صالح بن علی و کسانی که از مذهب تشیع منحرف بودند نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن علیه السلام سختگیری کند.
صالح گفت: چه کنم؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتی در حسن بن علی است که این گونه در شما تاثیر گذارده است؟
گفتند: چه می گویی درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را عبادت می کند، نه سخن می گوید و نه به چیزی سر گرم می شود، وقتی به او نگاه می کنیم رگهای گردن ما می لرزد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم.
وقتی این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند ناامید برگشتند.
قصه های تربیتی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) - محمد رضا اکبری