پرسش و پاسخی از حضرت حق
وجود مبارک حضرت حق در یکی از آیات سوره ی مبارکه ی سجده پرسش زیر را مطرح کرده و به آن پاسخ می دهد .
أَفَمَن کَانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کَانَ فَاسِقاً لاَ یَسْتَوُونَ )(1) .
آیا کسی که مؤمن است همچون کسی است که از فرمانِ ] خدای [ بیرون رفته ؟ ! هرگز برابر نیستند .
سبب این که خود به آن پاسخ می دهد این است که : غیر او به حقایقی که در این پرسش نهفته است آگاهی ندارد . و پس از آن در آیات دیگر ، تفسیر و توضیحی نسبت به آیه ای که حاوی پرسش و پاسخ است می آورد .
حضرت حق در این آیه ی شریفه می پرسد : آیا کسی که مؤمن است ، یعنی اعتقاد به خدا و قیامت دارد و دارای فضایل اخلاقی است و کارهای پسندیده انجام می دهد ، با کسی که از مدار طاعت حق بیرون افتاده ، و از فضای پاک انسانیت خارج شده ، و از حوزه ی امن خدا گریخته و به ناچار اسیر شیطان ها و دیوان و غولان و هوا و هوسشده ، و از اعتقاد به خدا و قیامت تهی گشته ، و به رذایل اخلاقی دچار آمده و به کارهای ناپسند روی آورده مساوی ویکسان است ؟
پاسخ می دهد : هرگز این دو نفر برابر و مساوی نیستند ; زیرا :مؤمن در اوج ارزش و فاسق در نهایت پستی است .
مؤمن مقرب حضرت حق و فاسق در دوری از درگاه دوست است .
مؤمن سزاوار پاداش و فاسق مستحق کیفر و عذاب است .
مؤمن اهل نجات و فاسق محروم از نجات است .
1 ـ سجده ( 32 ) : 18 .
زیبایی های اخلاق - حسین انصاریان
خردمند و بی خرد
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید:
اَلعاقِلُ یَعْتَمِدُ عَلی عَمَلِهِ وَالْجاهِلُ یَعْتَمِدُ عَلَی أَمَلِهِ(1)
خردمند بر سعی و عمل خویش تکیه می کند و بی خرد بر آرزوهای خویش.
شرح کوتاه
خردمندان افرادی مثبت و حقیقت جو هستند لذا همیشه هدف های بلند خویش را در وجود خارجی جستجو می کنند، و چون رسیدن به آنها بدون تلاش و سعی و کوشش ممکن نیست، همّت خویش را روی عمل خویش متمرکز می سازند، در حالی که جاهلان بی خبر در دریایی از آرزوها و اوهام غوطه ورند و گمشده های خود را تنها در عالم خیال می جویند، و چون دست یافتن به تخیّلات نیازی به کار و کوشش ندارد، گرایش های منفی در همه شئون زندگی آنها آشکار می گردد، همیشه به انتظار پیروزی های خیالی در فردایی که هنوز نیامده و شاید هیچ گاه نخواهد آمد دلخوشند، و بنابراین در زندگی تکیه گاهی جز آرزو ندارند.
1. غرر الحکم.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
مفهوم «امنیت روانی»
گفتنی است بر اثر یاد خدا و اصلاح رابطه انسان با خدا، رابطه او با دیگر بندگان خدا نیز اصلاح می شود. با این روش، انسان از انزوا و افسردگی و دیگر پی آمدهای ناگوار برخاسته از انزوا نیز به دور می ماند. زنده نگاه داشتن ذکر و یاد همیشگی خدا، مانع از افتادن انسان به دام بیماری های روحی و روانی می شود و او را به امنیت و سلامت روان رهنمون می سازد.
دین بر سلامت روان انسان تأثیرات بسیار متعددی دارد که در این مختصر به چند مورد آن اشاره میکنیم. یکی، برتر و مافوق بشری بودن آن است. یعنی ما در سختیها و مشکلات زندگی، کسی یا نظامی را داریم که میتوانیم روی آن حساب باز کنیم و به آن توکل کنیم.
اصلی ترین رکن دین؛ یعنی ایمان به خدای یکتا سبب می شود انسان از نگرانی و تشویش خاطر در امان بماند. همچنین او را به پایداری در برابر رویدادهای ناگوار زندگی رهنمون می شود، به گونه ای که دیگر هیچ حادثه ای نمی تواند در آدمی تزلزلی به وجود آورد.
بر اساس بینش اسلامی، هر انسانی از هنگام تولد، با فطرت الهی؛ یعنی با بهداشت روانی، قدم به عرصه زندگی می گذارد و اصلی ترین هدف دین نیز حفظ یا تأمین این بهداشت روانی است که از آغاز با بشر همراه بوده است.شاید بتوان گفت توانایی مذهب، در کاستن غم های وجودی و پیوند دادن انسان با نیروهای قدرتمند معنوی، بزرگ ترین موهبت مذهب به انسان هاست و برای فرد دین باور، این هدیه عبارت است از احساس امید و آرامش، ولی در سطحی گسترده تر و فراگیر.
عاشقان جانباز
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
إنَّ أَصْحَابَ جَدِّیَ الْحُسَیِنْ لَمْ یَجِدُوا ألَمَ مَسِّ الْحَدِیْدِ(1)
یاران فداکار جدم امام حسین(علیه السلام) در زیر ضربات شمشیر و نیزه دشمن احساس درد نمی کردند!
شرح کوتاه
هنگامی که علاقه انسان به یک هدف به مرحله عشق، آن هم عشقی سوزان، برسد تمام احساس او در همان نقطه متمرکز می شود، و به همین جهت هر ناراحتی برای او قابل تحمل است نه تنها قابل تحمل است بلکه احساس ناراحتی نمی کند، جایی که زنان مصر با دیدن روی یوسف، در مسیر یک عشق زودگذر مجازی، آنچنان از خود بی خبر شدند که به جای بریدن میوه، دست های خود را بریدند چه جای تعجب است که عاشقان بی قرار راه خدا، و جانبازان راه حق و فضیلت، درد و رنج ضربات سنگین دشمن را احساس نکنند، باید نخست عشق ورزید، فداکاری و تحمل نتیجه حتمی آن است.
1. بحارالانوار، جلد 45، صفحه 80.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
حکایات و داستان های تربیتی
روزی حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل #توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل #غرور و خودبینی، اهل دوزخ!
به نقل از: محمد غزالی، کیمیای سعادت،