روایت رهبرانقلاب از اولین روزهای پیروزی انقلاب
من میشوم چاییریز امام
رهبر معظم انقلاب:
قبل از ورود امام با دوستان روحانی جلسهای تشکیل دادیم و گفتیم: خب فردا امام وارد تهران میشود؛… باید از حالا آماده باشیم و تشکیلات بیت امام را منظم کنیم. هرکس مسئولیتی به عهده بگیرد. همه قبول کردند که بیاییم درباره این قضیه فکر کنیم.
جلسه گذاشتیم. بنده گفتم: من میشوم قهوهچی. رفقا خندیدند و گفتند: شوخی میکنی؟ گفتم: نه، شوخی نمیکنم. اتفاقا چون اهل چایی هستم، خوب چایی درست میکنم؛ بالاخره منزل امام، یک چایی ریز میخواهد. آن چاییریز من باشم.
اين حرف موجب شد كه جلسهی ما به يک سمت خوب رفت. فرق است بين اينكه هركس بنشيند جايی و هدف بگيرند كه رئيس اين تشكيلات چه كسی باشد؟ من در دلم بگويم بالاخره من مناسبترم. شما بگوييد من مناسبترم. اينجا يک معارضه و دعوا میشود.
ما در اين دعوا، به قول زورخانهچیها لنگ انداختيم. گفتيم ما نيستيم؛ شغل ما قهوهچیگری. همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت.
۷۲/۵/۷
هویت یابی نوجوان در دوران بلوغ
نقش بلوغ تنها به جنبه های جنسی ختم نمی شود، بلكه از آنجا كه دوران نوجوانی، زمان ساخت هویت و شخصیت یك فرد نیز محسوب می شود، بر آن نیز تاثیر می گذارد. این تاثیرها می تواند به صورت اختلالات شخصیتی ذیل جلوه گر شود:
الف) بدبینی: نوجوانان به هیچ كس اعتماد نداشته، دائما نگران آسیب دیدن و فریب خوردن از دیگران می باشند. در ذهن خود تهدیدهایی از طرف دیگران ترسیم می كنند و به دنبال آن موضع دفاعی می گیرند. زود عصبانی می شوند و به انتقاد یا پیشنهاد دیگران اهمیتی نمی دهند. مسائل كوچك را بزرگ می بینند و زندگی را بر خود و دیگران دشوار می سازند.
ب) شخصیت منزوی: كناره گیر، مردم گریز و اجتماع ناپذیر می باشند، دوستان كمی دارند، بی تفاوت بوده، به ندرت به دنبال تفریح و حضور در فضاهای باز می روند.
ج) شخصیت بی ثبات: این گونه افراد قدرت مواجهه با مشكلات را ندارند. روابط ایشان سطحی و فاقد صمیمیت است و برای آینده خویش هدف مشخصی ندارند. این گونه اشخاص برای رسیدن به اهداف خویش از خشونت روی گردان نیستند و ممكن است به انواع انحرافات اخلاقی و بزهكاری مبتلا شوند.
مردمی بودن زندگی انبیاء الهی
و ما أَرْسَلْنا قَبْلَک مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیأْکلُونَ الطَّعامَ وَ یمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً (سوره فرقان، آیه 20)
و ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آن که آنان(نیز) غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند، و ما بعضی از شما را وسیلۀآزمایش بعضی دیگر قرار دادیم
نکته ها
خداوند در این آیه می فرماید: همۀ انبیا غذا می خوردند و با مردم و در میان آنان بودند و در بازارها رفت و آمد داشتند.
پیامها
1- فرستادن انبیا، از برنامه ها وسنّت های الهی است.
2- آشنایی با تاریخ، هم بهانه جویان را خلع سلاح می کند و هم مایۀ تسلی پیامبر اکرم است.
3- تمام انبیا، زندگی مردمی داشتند.
4- مربّی باید با مردم حشر و نشر داشته باشد.
5- زندگی ساده انبیا، برای مردم آزمایش است. (آری، اگر پیامبران، زندگی مرفّه و کاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنیاطلبی، گرد آنان جمع می شدند که چنین گرایشی ارزش نداشت. ارزش در این است که انسان از فردی در ظاهر عادّی، اطاعت کند.)
6- یکی از وسایل آزمایش مردم، خود مردم اند. گاهی کسی ثروتمند است تا معلوم شود شکر می کند یا طغیان. و کسی فقیر است تا آزمایش شود که آیا صبر می کند یا بر ثروتمند حسد می ورزد.
7- کلید موفّقیت در آزمایش های الهی صبر است.
8- فلسفۀ آزمایش های الهی، پرورش انسان هاست.
9- در آزمایش های الهی، مسأله ای برای خداوند کشف نمی شود، زیرا او به همه چیز آگاه است.
منبع: تفسیر نور، ج 6، ص239-تفسير نمونه، ج15، ص 49-شان نزول آيات قرآن، ص342
نه چاپلوسی نه حسد
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود:
الثَناءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الإِسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَالتَّقْصِیرُ مِنَ الإِسْتِحْقاقِ عَیُّ أَوْ حَسَدٌ(1)
مدح و تعریف بیش از استحقاق و شایستگی تملق است و کمتر از استحقاق یا ناتوانی در بیان است یا حسد.
شرح کوتاه
شک نیست که باید از افراد شایسته و صفات و اعمال نیکشان تقدیر و تمجید کرد و آنها را در راهی که در پیش گرفته اند تشویق و دلگرم نمود ولی باید این کار درست به اندازه استحقاق افراد باشد وگرنه نتیجه های منفی و زیانبخشی به وجود می آورد، اگر بیش از اندازه شایستگی باشد تملق و چاپلوسی است که هم شخصیت گوینده را در هم می شکند و هم طرف را گرفتار عجب و خودبینی می کند، و اگر کمتر از شایستگی باشد، هم نیکان را دلسرد می سازد و هم نشانه حسد یا عجز گوینده است.
1. نهج البلاغه، کلمات قصار.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
راه رسیدن به عشق واقعی خدا چیست؟
چرا این راه را تاکنون نشنیده بودیم؟
آیا ما نیاز داریم خدا در دلمان عظمت داشته باشد یا نه؟ اگر سؤال کنم که «آیا لازم است ما عاشق خدا شویم؟»، همه با طیب خاطر تأیید میکنند، ولی اگر بپرسم «آیا لازم است خدا در قلب ما عظمت داشته باشد؟»، بعضیها به فکر فرو میروند و میگویند: «حاج آقا! شما منظورتان از همۀ بحثها و گفتگوها و سخنرانیهایتان، این است که ما در نهایت عاشق خدا شویم، فدای خدا شویم، مال خدا شویم و حرفش را گوش کنیم، خُب طبیعی است که به این سمت برویم ولی این بحث عظمت خدا دیگر برای چیست؟!»
خیلیها نمیدانند کوچهای که باید از آن عبور کنند تا به خانۀ «عشق به خدا» برسند، کوچهای است که در آن کوچه باید اول احساس عظمت خدا در دلشان بنشیند. هر کسی عظمت خدا به دلش نشست، عشق و علاقهای به خدا پیدا میکند که دیگران فقط حرفش را میزنند.
میدانید چرا اینقدر عاشق علیبنابیطالب(ع) هستی؟ چون از ذوالفقار علی(ع) و از غضب و هیبت علی(ع) هم خبر داری. چرا از بین شهدای کربلا و اصحاب امام حسین(ع)، از همه بیشتر به اباالفضل العباس(ع) علاقمندی؟ چون قدرت او، هیبت او و علمداری او از همه بیشتر بود. این شدت علاقه به حضرت عباس(ع)، بعد از شدت عظمت و هیبت او در دلهای ما پدید میآید.
یکی از دعاهایی که در ماه رمضان بعد از هر نماز میخوانیم و همه تقریباً حفظ هستند، جملۀ اولش این است: «یا عَلِیُّ یا عَظیمُ» ، بعد میفرماید: «یا غَفُورُ یا رَحیمُ». اول از عظمت خدا سخن میگوید و بعد از آن در مورد رحمت خدا سخن میگوید. اگر کسی بخواهد از «یا غَفُورُ یا رَحیمُ» لذت ببرد ، اول باید «یا عَلِیُّ یا عَظیمُ» برای او جا افتاده باشد.
اگر خدا به ما محبت کند، اگر خدا حاجت ما را برآورده کند، ما میفهمیم خدا «غَفُورُ» و «رَحیمُ» است. امّا خداوند متعال، باید چهکار کند، تا ما بفهمیم که او واقعاً باعظمت است؟
آیا میخواهی تا روز قیامت صبر کنی تا عظمت خدا را در آنجا ببینی؟ که میفرماید: «یا مَن فِی الحِسابِ هَیبَتُهُ» آیا آنجا میخواهی بفهمی؟ آدم در این دنیا چگونه میتواند عظمت خدا را بفهمد؟ به کمک «نماز خوب»!