پاداش اذیت شدن در راه اهل بیت(ع)
امام محمد باقر نقل میفرمایند که امام زین العابدین علیهالسلام فرمودند:
هر مومن كه برای شهادت امام حسین علیهالسلام از دو چشمش اشكي بریزد به طوری که بر گونههای او جاری شود خدای سبحان در بهشت برای او غرفه هایی مهیا میکند تا روزگاران متمادی در آن زندگی کند.
هر مومنی اشکی بریزد به طوری که بر گونه های او جاری شود به خاطر اذیتهای دشمنان ما بر ما خدای سبحان او را در جایگاه صدق بهشت جای میدهد.
هر مومنی به خاطر مصیبت ما اذیتی به او رسد تا اشک او بر گونههایش جاری شود، خدای سبحان اذیتها را از صورتش بر طرف سازد و او را در روز قیامت از عذاب خویش و آتش جهنم امان دهد.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، صفحه 179
جهان صحنه آزمايش الهى
و لَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ (سوره بقره، آیه 155)
وقطعاً شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی وجانی و کمبود محصولات، آزمایش می کنیم و صابران(در این حوادث وبلاها را) بشارت بده.
نکته ها
خداوند متعال، همۀ انسان ها را آزمایش می کند، امّا آزمایش و امتحان همه یکسان نیست. تمام جهان، صحنه آزمایش و تمام مردم حتّی پیامبران نیز مورد امتحان قرار می گیرند. باید بدانیم که آزمایش های خداوند برای رفع ابهام نیست، بلکه برای شکوفایی استعدادها و پرورش انسان ها است.
وسایل آزمایش الهی نیز تمام حوادث تلخ و شیرین و از جمله ترس و گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات است. ترس از دشمن، محاصرۀاقتصادی، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزیزان به میدان های نبرد، از جمله امتحانات است. برای پیروزی در آزمایشِ خوف از دشمن، نیاز به توکل و یاد خداوند است و برای مبارزه با کمبودها، نیاز به صبر و پایداری است
هرکس با چیزی آزمایش شود.
فردی در آزمایشی روسفید باشد، ولی در امتحان دیگری رسوایی به بارآورد.
ممکن است آزمایش فردی، وسیلۀآزمایش دیگران نیز باشد.
گاهی کم شدن مال و محصولات یا پیدا شدن خوف و ترس و سایر مشکلات، به خاطر آزمایش الهی است، ولی در بعضی اوقات، این امور کیفر اعمال خود انسان هاست.
پیامها
1- آزمایش و امتحان یک برنامه و سنّت حتمی الهی است.
2- ناگواری ها، سبب مقاومت ورشد است. بسیاری از صفات انسان از قبیل صبر، رضا، تسلیم، قناعت، زهد، تقوا، حلم و ایثار، در سایۀبرخورد با تنگدستی ها است.
3- مورد بشارت، در آیه بیان نشده است به خاطر همین شامل انواع بشارت های الهی می باشد.
منبع: تفسیر نور، ج 1، ص238-تفسير نمونه، ج1، ص 524
نعمت انقلاب
یکی از نعمتهاي خداوند به مردم ايران و جهان، پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 ش بود. انقلابي كه با قيام دوازدهم محرّم (15 خرداد سال 1342 ش) به رهبري امام خميني رحمه الله و روحانيّت آغاز شد و سرانجام تحوّلي شگفت در فكر و فرهنگ و سياست و اقتصاد جهان پديد آورد و در 22 بهمن 1357 ش. به پيروزي رسيد. در جريان اين تحوّل بزرگ اجتماعي، بار ديگر آواي قدسي «اَلْعِزَّةُ لِلّهِ» از زبان عالمي عارف و بيدار و مرجعي آگاه و فداكار شنيده شد و زلزله اي در اركان استبداد و استعمار جهاني پديد آمد. كاخ دو هزار و پانصد ساله سلطنت در ايران فرو ريخت و كنگره هاي فراواني از قصر بيداد جهاني تَرَك برداشت. صداي امام خميني رحمه الله پژواك فرياد ابراهيم عليه السلام و محمّد صلي الله عليه و آله بود كه از حلقوم مردي از قبيله خورشيد به گوش جان بشريت رسيد.
پيروزي انقلاب اسلامي، شيرين حادثه تاريخ معاصر در كام دين باوران ايران و جهان بود كه بذر اميد و نشاط و سازندگي و جهاد و آزادي و استقلال و حكومت الهي را در قلب ميليونها مسلمان و مستضعف جهان در داخل و خارج كشور افشاند و آرزوهاي شيطاني آمريكا و انگليس و شورويِ آن روز را نقش بر آب كرد.
فرياد بلند «الله اكبر» در بيست و دوم بهمن 57 در آفاق زمين و زمان طنين افكند، بانگ آزادي بود كه از خاوران بر مي خاست و فرياد مظلوميت بشريت بود كه از ناي جان ملت ايران به گوش مي رسيد. اعلام طوفانها بود و آتش فشان قهر ملتهاي دربند، كه با گرد آمدن بر محور ولايت فقيه، تبختر باختر نشينانِ ستمگر را هدف گرفته بود. توده هاي محروم جهان كه آن روز با آواي قدسي امام رحمه الله بيدار شدند، هنوز هم به ميثاق خود با خميني بزرگ وفا دارند و يك لحظه در «حق بودن» خروش خميني ترديد نكرده و نمي كنند، گرچه انقلاب ريزش و رويش دارد و امروز برخي نامحرمان غاصب مقامات اجتماعي، عاشقان آواي امام را به آشتي با استكبار و لبخند در برابر جلاّدان جهاني فرا مي خوانند.
آیهای که فقط نیمۀ اولش را بلدیم!
کسی که عظمت خدا در دلش ننشسته باشد، وقتی از محبت خدا برایش بگویند، یکمقدار لذت میبرد، اما نمیتواند این محبت را پاسخ دهد. کسی که عظمت خدا در دلش وارد نشده، نمیتواند محبت خدا نسبت به خودش را درست درک کند و جواب این محبت را بدهد. اگر بخواهیم محبت خدا را درک کنیم و این محبت در ما اثر بگذارد، اول باید عظمت خدا در دل ما بنشیند.
یک آیۀ قرآن هست که نیمۀ اولش را همه شنیدهاند: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، جوابتان را میدهم.» این قسمت از آیه را همه بلد هستند چون پر از مهربانی است، معمولاً همۀ ما هر چه آیۀ محبتآمیز هست بلدیم. اما بقیه این آیه را خیلیها بلد نیستند. چرا؟ چون بقیۀ آیه از عظمت خدا صحبت میکند و میفرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ؛ کسانی که نسبت به عبادت من تکبر وزرند، به زودی با کمال ذلت و خواری داخل جهنم خواهند شد.»
این خداست که در جایجای قرآن از عظمت خود سخن میگوید. به نظر شما اگر خدا از عظمت خودش سخن بگوید و عظمت خودش را نشان دهد، دیگر کسی طرف او نمیرود و عاشق او نمیشود؟ اتفاقاً عشق به خدا از رؤیت عظمت مقام ربوبی آغاز میشود. چه کسانی خدا را ملاقات میکنند؟ «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» هر كس از حضور در پيشگاه عزّ ربوبيت بترسد.
حالا دوباره به معنای این آیه توجه کنید. خداوند ابتدا میفرماید: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، من جوابتان را میدهم.» بعد بلافاصله میفرماید: «کسانی که تکبر کنند و درِ خانه من نیایند و از من چیزی نخواهند، اگر دیگران را عادی به جهنم میبرم، آنها را به خاطر تکبرشان، با خواری و ذلّت به جهنم خواهم برد.» در واقع معنایش این است: «من خدای تو هستم که دارم به تو میگویم مرا صدا بزن تا جوابت را بدهم، آنوقت تو سرت را پایین انداختهای و لال شدهای! یا اینکه اصلاً اعتنا نمیکنی و میروی؟» این نوع برخود، نشانۀ تکبر انسان نسبت به خداوند است.
به مجلس ختم که میروی، وقتی بچهای سینی خرما را جلوی شما میگیرد و میگوید «بفرمایید»، بیاعتنا از کنارش رد نمیشوی، چون بیادبی محسوب میشود، هرچند طرف مقابل شما یک بچه است. اگر هم خرما نخواهی، برمیگردی میگویی: «خیلی ممنون. میل ندارم. تشکر.» بالاخره یک جوابی میدهی. حالا خداوند با آن عظمت و جلال، آمده جلوی شما و میفرماید: «از من چیزی بخواهید تا به شما بدهم!» اما تو سرت را پایین انداختهای و بیاعتنا رد میشوی؟ یعنی داری به خدا تکبر میکنی؟ محبت خدا را پس میزنی؟ بینیازی خودت را اعلام میکنی؟! خدا هم با کسی شوخی ندارد.
میدانی چرا نمازی که تعقیبات نداشته باشد قبول نیست؟ چون خدا بعد از نماز به تو میفرماید: «بنده من نماز خواندی؟ از من حساب بردی؟ امر مرا اجرا کردی؟ احسنت! حالا تو یک دعای مستجاب پیش من داری، از من بخواه تا به تو بدهم.» بعد یک دفعهای خدا نگاه میکند میبیند که بندهاش بدون اینکه چیزی بخواهد، دارد از سر سجاده بلند میشود و میرود! این کار معنایش چیست؟ آیا بیاعتنایی به خدا نیست؟ آیا تکبر و اعلان استغناء و بینیازی از خدا نیست؟
رسول اکرم(ص) فرمود: خداوند در مورد کسی که بعد از نماز تعقیبات نمیخواند و از خدا چیزی نمیخواهد، به ملائکهاش چنین میفرماید: «ملائکه من، این بندۀ مرا نگاه کنید. امر مرا انجام داد ولی از من حاجتی نخواست. انگار از من بینیاز است. نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید» اصلاً بندهای که به من نیاز ندارد، برای چه آمده امر مرا اجرا میکند؟ نکند با این کارش میخواهد بگوید «نه تو خدا هستی و نه من بندۀ تو هستم»؟!
دعا نکردن و حاجت نخواستن در جایی که خداوند به ما فرموده است «اگر حاجتی بخواهید جوابتان را میدهم»، بیادبی نسبت به پرودگار عالم است.
اموال و فرزندانتان وسيله آزمايش شما هستند
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَ مِنْ أَزْواجِکمْ وَ أَوْلادِکمْ عَدُوًّا لَکمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (سوره تغابن، آیه 14)
ای کسانی که ایمان آورده اید! برخی از همسران و فرزندانتان برای شما دشمنند (که شما را از راه خدا بازمی دارند)، پس از آنان بر حذر باشید و اگر (آزار و خطایشان را) عفو کنید و چشم بپوشید و درگذرید، پس (بدانید که) خداوند آمرزنده مهربان است.
پیامها
1- لازمه ایمان واقعی، مقاومت در برابر خواسته های عاطفی و به ناحق همسر و فرزند است، گرچه ممکن است دشمنی آنان را به همراه داشته باشد.
2- تنها بعضی از همسران و فرزندان، مانع تراشی می کنند، نه همه.
3- باید مراقب بوده و فریب همسران و فرزندان نااهل را نخورد.
4- گرچه نباید تسلیم خواسته های نابجایی همسر و فرزندان شد، ولی رابطه عفو و گذشت و بخشش را مراعات کنید.
منبع: تفسیر نور؛ ج 10؛ ص85