لزوم تجليل از عيد غدير
بديهى است روز ابلاغ و اعلان تشكيل اين نظام كه در آن واقعيت و هويت حاكميت الله ظهور مى يابد از ايام الله بزرگ است كه بايد سالروز آن را گرامى داشت و پيام و درسى را كه براى همه جهانيان به ويژه مسلمانان دارد همواره بازگو كرد. روزى كه دين در آن به كمال رسيده و نعمت خداوند متعال بر اين امت تمام يافته است، بسيار با عظمت است.
ياد آن روز كه نظام سياسى دين، اعلام و رهبرى فكرى، علمى،
معنوى، سياسى و امام، حجّة الله، وليّ الله و خليفة الله معرّفى شده است، بايد هميشه در دلها زنده بماند و تعهد جامعه به بزرگداشت و پيروى از آن آشكار باشد.
بايد در هر فرصت مناسب و به خصوص در ماه ذي الحجة پيرامون ابعاد اين نظام، شرايط و شخصيت رهبران آن و ويژگى هاى حكومت در اسلام، سخنرانى ها، كنفرانس ها، سمينارها و تأليف كتاب و تحقيق و بررسى ادامه يابد.
غدير، استمرار نظام رسولان الهى
نظامى كه در غدير به آن صورت عام و جلوه رسمى به همگان اعلام شد نظامى است كه همواره استمرار داشته و هرگز منقطع نخواهد شد و زمين هيچ گاه از شخصى كه صاحب، مدير و رهبر آن نظام باشد خالى نخواهد ماند.
چنان كه اميرالمؤمنين على عليه السّلام در خبرى كه خاص و عام آن را روايت نموده اند مى فرمايد:
«اللَّهُمَ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ للهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً»
تبعيّت از نظام امامت، وظيفه اى همگانى
مسلمانان راستين و متعهّد همواره تابعيت اين نظام را كه نظام امامت و ولايت است داشته اند و دارند و اگر به ظاهر تابعيت يكى از نظامات ديگر را داشته باشند و يا در كشورهاى بيگانه ناچار از مراعات نظامات آنها باشند در همان حال و همان جا نيز بايد تابع نظام امامت باشند و در حال مراعات از نظام هاى غيرمسلمان، بايد در محدوده تابعيت از نظام امامت عمل نمايند و از آن خارج نشوند.
وَ الُمحامینَ عَنْهُ؛ و حمایت گران از آن حضرت
۶. وَ الُمحامینَ عَنْهُ؛ و حمایت گران از آن حضرت.
دفاع از اندیشه مهدویت، بر همگان شایسته و لازم است. فردی که دوست دارد زندگی اش را رنگ مهدوی ببخشد، باید عارفانه و عاشقانه از حضرت دفاع کند؛ اگر چه خداوند متعال، در سوره بقرة، آیه ۱۳۷ حمایت و کفایت خود را از مسلمانان اعلام کرده است: «فَسَیَکفِیکهُمُ اللَّهُ»؛ لذا خداوند متعال قطعاً جانشین خودش، یعنی امام مهدی را حفظ وحمایت میکند؛ اما ما هم وظیفه ای داریم که در این فراز، اعلام میکنیم.
نمونه ای از حمایت ولی خدا درسوره آل عمران، آیه ۵۲ آمده است.
یکی از الگوهای حمایت از دین و اولیای الهی، حضرت ابو طالب است. ابوطالب علیه السلام بزرگ مکه و قریش، با زبان و قدرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حمایت میکرد، تا جایی که حضرت را بر فرزندان خود مقدم میداشت. در تهدیداتی که دربارة پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میشد با قدرت با مخالفان برخورد میکرد.
زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با جمعی از یارانش در محاصره ی اجتماعی اقتصادی قرار گرفته بودند، ابوطالب علیه السلام شبها جای خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را تغییر میداد و فرزندش علی علیه السلام را به جای او میخواباند که اگر سوء قصدی پیش آمد، جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در سلامت باشد.
ابوطالب گاهی شخصاً شمشیر دست میگرفت و از حضرت پاسداری میکرد. کفار همین که بزرگ مکه و قریش را حامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میدیدند از حرکات ایذائی خود صرف نظر کرده، متفرق میشدند.
در یکی از روزها ابوطالب، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیافت و خیال کرد دشمنان، حضرت را گروگان گرفته یا شهید کرده اند. فوراً بنی هاشم را جمع و همه را مسلح نمود و هر یک را برای انتقام به سراغ یکی از بزرگان کفار فرستاد.
بعضی تصور کرده اند که این همه حمایت ابوطالب علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به سبب آن بود که حضرت، فرزند برادرش بود و این حمایت، جنبه عاطفی داشت، غافل از اینکه:
۱. عاطفه انسان نسبت به فرزند خود، بیش از برادرزاده است و ما
می بینیم که ابوطالب فرزند خود را فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میکرد.
۲. اگر عاطفه عمو بودن سبب این همه محبت است، چرا ابولهب، عموی دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این همه کار شکنی میکرد؟
۳. سایر بنی هاشم که از قبیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند و حتی به حضرت ایمان هم آوردند و در مشکلات نیز سهیم بودند، هیچ یک به اندازه ابوطالب علیه السلام ایثار و فداکاری از خود نشان نمی دادند.
بنابراین هیچ تحلیل و تفسیری برای آن همه ایثار در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جز ایمان قلبی وی در کار نیست.
پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنان شیفته مکتب میشدند که برای مسایل عاطفی جز در مواردی که خود اسلام مانع میشد- حسابی باز نمی کردند. منتظران نیز باید این گونه باشند. محور، حجت خداست و باید برای حمایت از او برای امور دیگر، حسابی باز نکنند.
یأس از رحمت
آیت الله حائری شیرازي
در سورۀ حمد پس از بسم الله و بعد از «الحمد لله»، دوباره «الرحمن الرحیم» تکرار شده است. چرا؟ به این خاطر که رحمت، اساسیترین مسأله در حضور قلب و توجه انسان است و تا رحمت الهی شناخته نشود، دریچۀ قلب انسان باز نمیشود.
از دلایلی که انسان از رحمت خدا مأیوس میشود، نشست و برخاست با غافلین است. در دعای ابوحمزه میخوانیم که « اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني فِي الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيسْتَني»: «شاید در گروه غافلین من را دیدهای که از رحمتت مأیوسم کردهای»! اگر انسان با غافلین باشد از رحمت خدا مأیوس میشود و اگر متوجه رحمت خدا شود، ذاکر میگردد.
موازنه و تعادل بین جسم و روح
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا
امام سجاد (ع) در این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق )) به پیشگاه خدا عرض می کند: بارالها! بر محمد و آلش درود فرست و هیچ درجه ای از من بین مردم بالا مبر جز آنکه مرا معادل آن منزلت و مزیت ، در نزد خودم پست گردانی .
از جمله مسائل مهم در زمینه مکارم اخلاق و سجایای انسانی ، موازنه و تعادلی است که باید همواره بین روح و جسم و حالات درونی و حرکات برونی انسان وجود داشته باشد تا در پرتو آن آدمی بتواند در مقابل رویدادهای خوب و بد و پیشامدهای مطبوع و نامطبوع کرامت خلق محافظت کند. به خواست خداوند موضوع سخنرانی امروز بیان موازنه و تعادل بین جسم و روح است .
عن علی علیه السلام قال : فی تصاریف الاحوال یعرف جواهر الرجال
علی (ع) فرموده است : در دگرگونی حالات گوهر وجودی و لیاقت درونی مردان شناخته می شود.
یک فرد اداری یا پیشه ور عادی که شغل متوسطی دارند و نسبت به مردم متواضع اند اگر به علت یا عللی ناگهان ترقی کنند و در جامعه ، رفعت یابند، عضو اداره رئیس شود و پیشه ور متوسط سرمایه دار گردد، قهرا این بلندی مقام در روحیه آن دو اثر می گذارد: ممکن است دچار خود بزرگ بینی و تکبر شوند، تواضعی را که نسبت به مردم رعایت می نمودند از یاد ببرند و آنان را از این پس با چشم حقارت و پستی بنگرند. اگر بخواهندبه این بیماری اخلاقی دچار نشوند باید پیشگیری کنند و عملا بر تواضع خود بیفزایند، مردم را در تمام مواقع بیش از پیش تکریم و احترام نمایند تا از غرور و نخوت ، که خطر بزرگی است ، مصون و محفوظ باشند.
در این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق )) که مورد بحث قرار گرفت ، درخواست امام سجاد از پیشگاه خداوند این بود که برای من بین مردم درجه ای را بالا مبر جز آنکه معادل همان درجه ، مرا در نفس خودم پست و منحط نمایی . بشرحی که توضیح داده شد نتیجه این دعا مصون ماندن از عجب و خودبزرگ بینی است . در کنار این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق ))، قسمت دیگری در کلام امام سجاد آمده که مطلبش از بعد دگری شبیه به قسمت اول است و در مقابل پروردگار عرض می کند:
و لا تحدث لی عزا ظاهرا الا احدثت لی ذله باطنه عند نفسی بقدرها
بارالها! برای من عز واحترام آشکاری را در جامعه پدید نیاور جز آنکه به اندازه عز ظاهزی در ضمیرم ذلت باطنی پدید آوری و مرا پیش نفس خودم به همان مقدار خوار نمایی .
شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق - محمد تقی فلسفی