کیست مانند تو در عشق سراپا تسلیم

بر تو ای معدن ایمان و ادب رحمت باد
کیست مانند تو در عشق سرا پا تسلیم
دفتر زندگی هر کسی از گردش چرخ
گردد اوراق و شود کهنه ، چو باطل تقویم
لیک هرگز نشود کهنه کتاب عُمْرَت
هر زمان مطلب نو، می شود از آن تفهیم
بر علم های عزا، پنجه ی تو، هست هنوز
کند از یاد تو انسان به شعائر تعظیم
بر لب علقمه، بی دست فتادی چوبه خاک
نقش پاینده غمها، بنمودی ترسیم
بوسه بر دست تو زد اشک فشان ثارالله
دستت ای پور یداللّه چو نمودی تقدیم
هرکه بگرفت (حسان )دامن سقای حسین
دیگر از آتش دوزخ نَبُوَد او را بیم
* کرامات العباسیه: ۲۰۰
پیروزی، حق مومنان
باور کنیم که خدا هست، ▫️خدا میداند، ▫️خدا میتواند، ▫️خدا کمک میکند اگر ما شرایطش را داشته باشیم.
آن شرایط هم چیزی جز «اطاعت و بندگی خدا» نیست.
اگر این را در مسائل فردی و اجتماعیمان رعایت کنیم مطمئن باشید پیروزی قطعی برای ماست؛ اما اگر نداشته باشیم، جز خودمان را ملامت نکنیم.
حالا خودمان که میگویم هر فردی را نمیگویم، مجموعه کسانی که بهاصطلاح دارند این کشور را اداره میکنند. اگر نقص و مشکلی هست از این جاست وگرنه خدا نه بخل دارد و نه از او کم میآید.
خودش هم فرموده است که وَكَانَ حَقًّا عَلَینَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ؛ حقی برای مؤمنین قرار دادیم که آنها را پیروز کنیم اما به شرطی که وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ اگر ایمانتان راست باشد، نصرتتان با من؛ اما اگر نفاق بود، در ظاهر چیزی گفتیم ولی در دلمان چیز دیگری بود آن وقت نباید انتظار داشته باشیم که خدا هم به ما کمک کند.
( آیتالله مصباح یزدی ره )
نگران نباشید شما پیروزید
خداوند متعال هرگز به مومنان اجازه سستی و ناامیدی و اندوه را نداده است و از جمله در آیه 139 سوره ال عمران تاکید می کند که شما مومنان حق ندارید سست شوید و غصه بخورید، چرا که شما قدرتمند هستید و آن قدرت ایمان است که خداوند به شما عطا فرموده است:
«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ و سستى مكنيد و اندوهگين مباشيد كه شما برتريد، اگر مؤمن باشيد» (آل عمران: 139).
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه چنین فرموده است:
كلمه” وهن” به طورى كه راغب گفته به معناى ضعف در خلقت، و يا در خلق است، و منظور از آن در اينجا ضعف مسلمين از حيث عزم و اهتمام بر اقامه دين و بر قتال با دشمنان است.
و كلمه” حزن” به معناى اندوه است، در مقابل كلمه” فرح” كه به معناى سرور است، و حزن وقتى به انسان دست مى دهد كه چيزى را كه داشته از دست بدهد و يا دوست مى دارد داشته باشد ولى ندارد، و يا خود را مالك آن فرض كرده، و از دستش بدهد.
و در اينكه فرمود:” وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ، إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ …” دلالتى هست بر اينكه علت وهن و اندوه مسلمانان آن روز اين بوده كه ديده اند عده اى مجروح شده اند، و كفار قوىتر از ايشان بوده و بر آنان مسلط بوده اند. به خاطر ديدن اين وضع بوده كه مسلمانان آن روز دچار سستى و اندوه شدند، و از نظر واقعيت خارج هم همين طور بوده، چون مشركين در آن روز هر چند كه به تمام معنا بر لشكر اسلام غالب نشدند، و جنگ به نفع آنان و شكست مسلمين پايان نيافت، و ليكن شديدترين صدمه را به مؤمنين زدند، چون هفتاد نفر از سران و شجاعان مسلمين كشته شد، و تازه همه اين مصيبتها در داخل سرزمينشان به ايشان وارد شد، و اين خود باعث وهن و حزن آنان گرديد.
و همين كه جمله:” وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ …” در مقام تعليل مطلب واقع شده، خود شاهد بر اين است كه نهى از وهن و حزن، نهى از وهن و حزنى است كه در خارج واقع شده بوده نه از وهن و حزن فرضى و مبادايى.
اگر اين جمله را مطلق آورد، و بالا دست بودن مسلمانان را مقيد به هيچ قيدى به جز ايمان نكرد، براى اين بود كه به ما بفهماند شما مسلمانان اگر ايمان داشته باشيد نبايد در عزم خود سست شويد، و نبايد به خاطر اينكه بر دشمنان ظفر نيافته ايد و نتوانسته ايد از آنان انتقام بگيريد اندوهناك گرديد، براى اينكه ايمان امرى است كه با علو شما قرين و توأم است، و به هيچ وجه ممكن نيست با حفظ ايمان خود زير دست كفار واقع شويد، چون ايمان ملازم با تقوا و صبر است، و ملاك فتح و ظفر هم در همين دو است، و اما قرح و آسيبهايى كه به شما رسيده، تنها به شما نرسيده بلكه طرف شما (مشركين) هم اين آسيبها را ديدهاند، و روى هم چيزى از شما جلوتر نيستند، تا باعث وهن و اندوه شما شود.
و اگر علو مسلمانان را مشروط كرد به ايمان، با اينكه خطاب به مسلمانان با ايمان است، براى اين بود كه اشاره كند به اينكه هر چند مخاطبين مسلمان و مؤمن بودند، و ليكن به مقتضاى ايمانشان عمل نكردند و صفاتى چون صبر و تقوا كه داشتن آن مقتضاى ايمان است نداشتند، و گرنه اثر خود را مى بخشيد، و در اين جنگ ضربه نمى خوردند و آن آسيبها را نمى ديدند.
و اين حال هر جماعتى است كه در داشتن ايمان مختلف باشند، يك عده ايمان حقيقى داشته باشند، عدهاى ديگر ايمانشان سست باشد، جمعى ديگر منافق و بيمار دل باشند، به همين جهت مىتوان گفت كلامى چون آيه مورد بحث به هر سه طايفه نظر دارد، هم تشويق مؤمنين حقيقى است، و هم اندرز به مؤمنين سست ايمان است و هم عتاب و توبيخ منافقين و بيماردلان آنان است(ترجمه المیزان، ج4: 39).
دو صف؛ دو ولایت
در آینده ایران و اسرائیل، تقابل مستقیم خواهند داشت.
امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «ولایت اهلبیت(ع) نسبت به مسلمانان خالص» و «ولایت یهود برای مسلمانان ناخالص».
هر دوی این ولایتها در حال رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه میخواهم بگویم! در اینطرف، ولایت امام دارد سر بلند میکند. در آنطرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند میکند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند. اگر هنوز جذب نشدهاند، بهخاطر این است که این دو ولایت هنوز بهاندازۀ کافی به رشد نهایی خودشان نرسیدهاند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است.
کسانی که با امام مخالفت میکنند، اینها میمانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشدهاند. در آینده، وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر رودررو خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند. در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [مستقیماً ] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهلبیت(ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمیتوانند زیر بار یهود بروند، میبینند که چارهای جز قبول ولایت اهلبیت(ع) ندارند. آنوقت، اهلبیت(ع) رشد میکنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودیصفتان، سراغ امام زمان(ع) میآیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد.
شما میپرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهلبیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهلبیت(ع) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، یهود_این امتاند.
زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر، در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة»! یعنی همانچیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان میگوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست. کوفه در آن روز، نمونهای بوده برای تمام کسانی که امام حسین(ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت. امروزه هم، ولایت فقیه، همان تجلّی ولایت اهلبیت(ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به ولایت یهود منتهی خواهد شد!
سرنوشت این انقلاب را برایتان گفتم تا اگر سختیها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهلبیت(ع) باشد را تحت فشار قرار میدهند. این شخص اگر به درد اهلبیت(ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون میآیند و به صف شما میپیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند.
(سخنرانی آیت الله حائری شیرازی در جمع سپاه استان اصفهان - سال ١٣۶۵)
خرمشهر را خدا آزاد کرد...
امام روح الله(قدس سره):
فتح خرمشهر مسأله عادی نبود. این که پانزده الی بیست هزار نفر به صف، برای اسارت بیایند و تسلیم شوند، مسأله عادی نیست، بلکه مافوق طبیعت است.