حرم كجاست؟
عرفه روزی است که حاجیان فروتنانه سر به آستان پروردگارشان می سایند تا اذن دخول گیرند برای ورود به حرم الله.
امام علی(عليه السلام) می فرمایند: «عرفات، خارج از مرز حرم است و مهمان خدا باید بیرون دروازه، آن قدرتضرع کند تا لایق ورود به حرم شود».
دعای امام حسین (عليه السلام) در روز عرفه
حرم کجاست؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «القَلْبُ حَرَمُ اللهِ». حرم خدا قلب توست. و عرفات آن گوشه دنجی است که اشک حیا جاری می شود از چشمانت.
صحرای عرفات همان خاکی است که سجده گاه نیایش توست و تکلیف تو امروز وقوف است در عرفات، پس سجده ات را طولانی کن. اشکهایت که جاری شد راه یافته ای به حرم.
پس لبیک بگو: لبیک یا الله، لبیک یا وهاب لبیک یا تواب، لبیک یا کریم…
حالا قلبت را طواف کن تا بیابی سخن امامت را که فرمود: «مَن عَرَفَ اللَّهَ أحَبَّهُ».
هر كس خدا را بشناسد، دوستش بدارد.
عرفه
روز نهم ذیالحجه را عرفه میگویند. عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه در آنجا توقف میکنند و به دعا و نیایش میپردازند. عرفه جایگاه بلندی در میان مسلمانان دارد و نیایش و عبادت در شب و روز آن بسیار سفارش شده است. سفره های جُود و احسان پروردگار برای انسان گسترده و شیطان خشمناکترین اوقات را خواهد داشت. توبه در آن مقبول و دعا مورد استجابت است. روایت شده که حضرت امام زین العابدین (ع)در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم تقاضای کمک مىنمود. امام به او فرمود: واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مىکنى؟ حال آن که در این روز امید مىرود که بچههاى در شکم هم از فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند.
شيعه علي عليه السلام
امام باقرعليه السلام مي فرمايد: “إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍ عليه السلام الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا الْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا الْمُتَزَاوِرُونَ لِإِحْيَاءِ أَمْرِنَا الَّذِينَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ يَظْلِمُوا وَ إِذَا رَضُوا لَمْ يُسْرِفُوا بَرَكَةٌ عَلَي مَنْ جَاوَرُوا سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا؛
همانا شيعيان علي آنهايند كه در راه ولايت ما نسبت به يكديگر [فداكاري و] بذل و بخشش مي كنند، در محور دوستي ما همديگر را دوست دارند، به خاطر احياي فرهنگ و معارف ما به ديدار همديگر مي روند، هرگاه خشمگين شوند، ظلم و ستم روا نمي دارند و هر گاه راضي و خشنود گردند، زياده روي نمي كنند، موجب بركت براي همسايگان و مايه صلح و صفا براي همنشينان خود هستند.”
چرا باقر؟
چگونه امام پنجم عليه السلام به باقر لقب يافت با اين كه همه ي معصومين شكافنده ي دانش و علم بوده اند؟
براي بررسي و تحليل آن لازم است كه به موقعيّت و زمان ويژه ي امام باقر عليه السلام توجّه نمائيم.
بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله حوادث تلخ و ناگواري براي جهان اسلام و اهل بيت عليهم السلام پيش آمد كه موجب شد امام علي عليه السلام به مدّت بيست و پنج سال خانه نشين گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهره ي لازم را ببرند. در دوره ي پنج ساله ي حكومت آن حضرت ناكثان (عهدشكنان)، قاسطين (معاويه و اصحاب او) و مارقين (خوارج نهروان) نيز با جنگ هاي خود فرصت تعليم گسترده را از آن امام سلب نمودند.
امام مجتبي عليه السلام نيز پس از دوره ي حكومت كوتاه خود، همين مشكلات و تنگناها را داشته و خفقان حاكم اموي و تبليغات مسموم آنان راه هاي روي آوري مردم بسوي آن حضرت را سد نموده بود. اين خفقان در دوران امام حسين عليه السلام به اوج خويش رسيد. به طوري كه هر گونه امكان تبليغ و بيان فروعات احكام را از ابي عبداللّه عليه السلام سلب نمودند.
اگر روايات فقهي را مورد مطالعه و دقّت قرار دهيم مشاهده مي كنيم كه روايات امام حسين عليه السلام در اين زمينه اندك است، تازه همان روايات نيز از طريق فرزندان معصومش عليهم السلام به ما رسيده است.
اين خفقان در كربلا به اوج خود رسيد و پس از شهادت آن حضرت تا پايان عمر امام زين العابدين عليه السلام نيز سايه سنگين و شوم استبداد بر امّت اسلامي گسترده بود امّا در زمان امام باقر عليه السلام وضعيّت به گونه اي ديگر شده بود. از يك سو فرقه هاي مختلف و مكتب هاي گوناگون سؤالات زيادي را در ذهن ها پديدار ساخته بود كه جواب و تحقيق درباره ي آن را دنبال مي كردند كه مناظرات امام عليه السلام گواه آن است و از سويي ديگر مظلوميّت اهل بيت عليهم السلام براي جامعه ي اسلامي به صورت روشن تري پديدار شده بود و موجب توجّه و جذب دل هاي مستعدّ بسوي آن بزرگواران شده بود و اين در حالي بود كه ضعف حكومت اموي و قيام هاي مختلفي كه در مملكت اسلامي عليه آنان انجام مي گرفت فرصت پرداختن و ايجاد حسّاسيّت نسبت به اهل بيت را از آنان گرفته بود.
در اين زمان بود كه امام باقر عليه السلام در صحنه ي علمي ظهور يافت و علوم ديني و الهي را فرا راه حقّ جويان قرارداد و با تبيين درست و اصيل ديدگاه دين، جلوه ي زيبايي از دانش و آگاهي و معرفت را ترسيم نمود و انسان هاي دور افتاده از ساحل را به آب هاي زلال حقيقت رهنمون شد. او بار ديگر اعجاز علمي نسل كوثر را متجلّي ساخت و گل واژه هاي علم و آگاهي را از بوستان قرآن و سنّت به دل هاي حق جو هديه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمّد بر تارك قرون و اعصار هرچه شكوهمندتر بدرخشد.
امام باقر عليه السلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت
ابن حجر هَيْثَمي از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر عليه السلام مي نويسد:
«ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّي بذالك مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ اي شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَكامِنها فلذالك هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ كُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحكام ما لايخفي الاّ علي مُنْطَمِسِ الْبَصيرة اَو فاسِدِ الطّويّة وَ مِنْ ثمّ قيل فيه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر براي ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شكافتن زمين و بيرون آوردن گنج هاي پنهان آن است، بدين جهت كه او از گنج هاي پنهان معارف و حقايق احكام آن قدر آشكار ساخت كه جز بر افراد بي بصيرت و دل هاي ناپاك پوشيده نيست و از اين جاست كه وي را شكافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده ي علم خويش ناميده اند.
وي سپس به شخصيّت امام در بعد عرفان اشاره مي كند و مي گويد:
«و لَهُ من الرّسوخ في مقامات العارفين ما يكلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفين و له كلماتٌ كثيرةٌ في السلوك و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و براي او از استواري و ثبات در مراحل سلوك عرفاني منزلتي است كه وصف كنندگان از بيان آن عاجزند و در زمينه ي اين سلوك و معارف داراي كلمات فراواني است كه فرصت، مجال طرح آن را نمي دهد.»
عبدالله عطاء مكّي از دانشمندان عصر امام مي گويد: «هيچ گاه دانشمندان را از نظر علمي بدان سان كه نزد امام محمد باقر عليه السلام بودند كوچك و حقير نيافتم. ديدم حكم ابن عُتَيبَه را با همه ي زيادي علم و منزلتي كه در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند كودكي بود كه در مقابل معلّم خويش نشسته باشد.»
«جاحظ» ديگر دانشمند برجسته ي اهل سنّت آفاق زيبا و بلنداي كلام حكيمانه ي امام باقر عليه السلام را اين گونه ترسيم مي كند: «قد جَمَع محمّد ابن علي ابن الحسين عليهم السلام صلاح حال الدّنيا بِحذافيرها في كلمتين فقال: ,صلاح جميع المعايش وَ التّعاشر مِلاُْ مكيال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ،؛ محمّد ابن عليّ ابن الحسين مصلحت تمامي زندگي دنيا را در دو كلمه جمع نموده و فرموده است: ,صلاح همه ي زندگي ها و روابط و معاشرت «با ديگران» در پر نمودن پيمانه اي است كه دو سوّم آن هوش و فراست و زيركي و يك سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضي از امور) است.»
قتاده فقيه بصره به امام باقر عليه السلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقيهان و ابن عبّاس نشسته ام امّا اضطراربي كه در نزد شما دارم، در نزد هيچ يك از آنان نداشته ام.
فقال له ابو جعفر عليه السلام اَتَدْري اين اَنت، انت بين يدي بيوتٍ اذن اللّه ان ترفع و يذكر فيها اسمه…؛
فرمود: آيا مي داني كه در كدامين مكان قرار گرفته اي؟ تو اكنون در مقابل خانه هايي هستي كه خداوند به رفعت و بلند مرتبه اي آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده مي شود و صبح و شام خداي را در آن خانه ها تسبيح مي كنند و آنان مرداني هستند كه تجارت و خريد و فروش آنان را از ياد خدا و اقامه ي نماز و پرداخت زكات باز نمي دارد.
تو در اين گونه مكاني و ما داراي اين خانه ها.»
نظير همين سؤال را عكرمة ديگر دانشمند اهل سنّت از امام عليه السلام نمود و پاسخي نظير پاسخ قتاده دريافت داشت.
فخر رازي از علماي اهل سنّت در تفسير خود در بيان نظرهاي مختلف راجع به معناي كوثر مي نويسد:
«سومين نظر در معناي كوثر اين است كه منظور از آن، فرزندان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است و اين به آن جهت است كه اين سوره در ردّ كساني نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عيبجويي مي كردند كه در اين صورت معناي آن اين است كه خداوند تو را فرزندان و نسلي عطا مي كند كه در طول تاريخ برقرار خواهند ماند. سپس مي گويد: ,ببين كه چقدر انسان ها از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله به شهادت رسيده اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاينده ي آنان است. آن گاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان انديشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا عليهم السلام و محمّد نفس زكيّه در ميان آن ها جلوه گر شده است.»