حديث فاطمي
[
?حدیث روز
حضرت زهرا(علیها السلام): مَا الَّذِی نَقِمُوا مِنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)
نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ، وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ بِحَتْفِهِ، وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ، وَ نَکالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذاتِ اللهِ.
هنگامى که فاطمه(علیها السلام) بیمار شد ، زنان مهاجر و انصار به عنوان عیادت خدمتش حاضر شدند، و عرض کردند: حال تو چه گونه استاى دختر رسول خدا؟او در پاسخ، حمد و سپاس خدا را بجا آورد، و درود بر پدرش پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرستاد، و سپس فرمود:
1⃣ابوالحسن (علیه السلام) براى رهبرى جامعه اسلامى چه مشکلي داشت که كارگردانان سقيفه او را رها کردند؟
2⃣اشکالشان به علي اين بود که در هنگامه جنگ کسي در مقابل شمشيرش طاقت نميآورد؛
3⃣ ديده بودند علي جايي که قدم ميگذاشت استوار و محکم قدم ميگذاشت نه با مسامحه؛
4⃣آن جايي که بايد کسي را مجازات کند ضربهاش عبرتآموز و سخت؛
5⃣آنجا که مربوط به خدا ميشود علي کاملا آماده است و کمال قاطعيت را در مورد تکاليف الهي اعمال مي کند و هيچ انعطاف نميپذيرد. اين عيبي است که مردم از علي ميگرفتند. اين براي مردم قابل تحمل نبود.
دلائل الامامة: ۱۲۵، الاحتجاج ۱: ۱۴۷
پیامهای فلسفی خطبه فدکیه
متن خطبه: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ کَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولُهَا الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْیَتُهُ وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ وَ مِنَ الْأَوْهَامِ کَیْفِیَّتُهُ ابْتَدَعَ الْأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْءٍ کَانَ قَبْلَهَا وَ أَنْشَأَهَا…»
1⃣ پیام اول: از اینکه فرمود: «… کَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا» این درس توحیدی را به ما آموزد که بین اخلاص در فکر و اخلاص در عمل، رابطه تنگاتنکی وجود دارد؛ به این معنا که اگر شخص در مقام اندیشه به این باور رسیده باشد که همه عالم در برابر ذات اقدس الهی، هیچ و پوچ است و اوست که روزیرسان و برآورنده حاجت است، قطعاً در مقام عمل نیز چنین انسانی با چنین باوری هرکاری را که انجام میدهد، جز رضای خدا را در نظر نمیگیرد و کسی جز حقتعالی را شریک عمل خودش نمیکند.
2⃣ پیام دوم: از اینکه فرمود: «وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولُهَا» این درس توحیدی را به ما آموزد که بین توحید و کلمه توحید رابطه تنگاتنگی وجود دارد؛ به این معنا که همانگونه انسان از راه فطرت و عقل به اصل توحید و اینکه جهان خالقی دارد ایمان میآورد، از همین راه به کلمه «توحید» و اینکه این مبدأ یکی است و ثانی ندارد، میتواند ایمان بیاورد؛ چراکه عقل و فطرت، هم راهی است برای اثبات «توحید» و هم برای درک و اثبات کلمه «توحید».
3⃣ پیام سوم: از اینکه فرمود: «الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْیَتُهُ» این درس توحیدی را به ما میآموزد که از آنجایی که بهدلیل عقلی، حقتعالی جسم نیست و وجود محض و مجرد است، پس با چشم سر دیده نمیشود. از آنجایی که بهدلیل عقلی صفات خدا چون عین ذات اوست و بینهایت است، پس توصیف او به زبان امکان ندارد که فرمود: «وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ»، و از آنجایی که خداوند بهدلیل مجردبودن کم و کیف ندارد، پس واقعیت خدا با قوه واهمه هم قابلدرک نیست و هرگز نمیتوان به حقیقت خدایی پی برد که فرمود: «وَ مِنَ الْأَوْهَامِ کَیْفِیَّتُهُ».
4⃣ پیام چهارم: درس توحیدی دیگری که این خطبه میآموزد، این است که بین اختراع مخترعین و آفرینش حقتعالی از این جهت تفاوت وجود دارد که:
اولاً: خداوند، موجودات عالم هستی را در حالی به وجود آورده که ماده اولیه آنها وجود نداشت، ولی مخترعین هر آنچه را اختراع میکنند، مواد اولیه آن وجود دارد و هیچچیز را از عدم و نیستی به وجود نمیآوردند؛ از این رو حضرت میفرمایند: «ابْتَدَعَ الْأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْءٍ کَانَ قَبْلَهَا».
ثانیاً: آنچه را خداوند خلق کرده، ابداع و بدون نمونه قبلی است، ولی آنچه را که مخترعین خلق میکنند، کپیبرداری از نمونه پیشین است: «وَ أَنْشَأَهَا بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا».
ثالثاً: آنچه را که مخترعین خلق میکنند، از سر نیاز و احتیاح است، ولی خداوند هر آنچه را خلق کرده از سر بینیازی است: «وَ ذَرَأَهَا بِمَشِیَّتِهِ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَکْوِینِهَا وَ لَا فَائِدَةٍ لَهُ فِی تَصْوِیرِهَا».
5⃣ پیام پنجم: درس توحیدی دیگر این فراز خطبه این است که هرچند خداوند، بهدلیل غنی مطلق بودن، غرض فاعلی از خلق عالم هستی ندارد، ولی بهدلیل حکیمبودن غرض فعلی از آفرینش دارد چراکه:
اولاً: حقتعالی میخواهد حکمت خودش و اینکه قدرتش در خلق همراه با مصلحت است را ثابت نماید: «إِلَّا تَثْبِیتاً لِحِکْمَتِهِ».
ثانیاً: روحیه اطاعتپذیری را در بندگان ایجاد کند؛ چراکه وقتی انسان ببیند که مخلوق چنین خالقی است، فرمان الهی را اطاعت و از معصیت دوری میکند: «وَ تَنْبِیهاً عَلَى طَاعَتِهِ».
ثالثاً: با آفرینش عالم هستی، در مقام آشکارکردن عظمت قدرت خویش است تا بشر با دیدن قدرت بیانتهای حضرت حق، خود را ناچیز دیده و راه تواضع و فروتنی را در پیش گرفته و به عبادت و پرستش حضرت حق میپردازد: «وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ».
رابعاً: جهان هستی را خلق کرده است تا زمینه دعوت انبیاء فراهم شود. زیرا انبیاء در دعوت خود دلیل و برهان میخواهند و بهترین دلیل برای اثبات دعوت همین نظام احسن است: «وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ».
منبع: افق حوزه
حضرت امام خمینی ره
ستارگان نهج البلاغه ای
حضرت امام خمینی ره
یکی از صفات بارز امام علی علیه السلام، روحیه صلابت و مقاومت و سازش ناپذیری با دشمنان دین و امت اسلامی بوده که نمونه های بسیار فراوان از پایمردی و استقامت او در تاریخ اسلام ثبت گردیده است و از آن میان در دوران خلافت، هرگز با خواستهای نامشروع سه گروه موافقت نکرده و حفظ مصالح امت اسلامی را بر همه چیز مقدم داشت. تا آخر در برابر سه پدیده شوم، ناکثین، قاسطین و مارقین، مقاومت نمود، پس علی علیه السلام با انحرافات گوناگون مقابله کرده و در برابر خواستهای باطل و نامشروع هیچ کسی تسلیم نگردید.
این روحیه ارزشمند و الهی حضرت امیر علیه السلام، در سیره علمی و عملی امام خمینی جلوه های بسیار روشن و انکارناپذیر داشته است، زیرا او در تمام عمر با برکت خود هرگز با دشمنان اسلام و امت اسلامی، و قاسطین، مارقین و ناکثین زمان خود سازش نکرده و مصلحت اسلام را بر همه چیز مقدم داشت، و در این زمینه می گوید: «پیشوای بزرگ ما حضرت امیر علیه السلام، سکوت را در مقابل ستمکاران جایز نمی دانست و عمر خود را در پیکار با ستمگران که خود را مسلمان معرفی می کردند به سر بردند. »
امام، زیبایی های فراوان داشت، تمام جنبه های فکر و عمل امام زیبا بود. شناخت و بررسی این زیبایی ها در این چند پست ارسالی نمیگنجد؛ همانگونه که ذکر زیبایی و سخن گفتن در مورد آن نیک و دلنشین است؛ اما عینیت بخشیدن به زیبایی ها و پیاده کردن آن در عمل و رفتار، چیزی دیگر و بس ارزشمندتر است.
امام خمینی درباره نهج البلاغه می فرمایند:
و اما کتاب نهج البلاغه که نازلۀ روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیّت و در حجاب خود و خودخواهی خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و ….
?منابع منابع:
صحیفه نور امام خمینی ره
موسسه نشر و اثار امام خمینی ره
?گردآورنده:قرارگاه نهضت جهانی
نهج البلاغه خوانی تهران
مرثيه حضرت زهرا سلام الله عليها
میان خون پسرش داشت دست و پا میزد
که ناله از ته دل بین شعلهها میزد
نیاز داشت در آن لحظه مادرش باشد
که جای مادر خود فضه را صدا میزد
به صورتی که چشیدهاست هرم آتش را
عدو دوباره بر آن سیلی از جفا میزد
صدای یا ابتایش مدینه را لرزاند
چه آتشی به دل ختمالانبیا میزد؟
به هوش آمد و از محسنش خبر نگرفت
دلش فقط و فقط شور مرتضی میزد
به قول حضرت صادق :به کوچه هرکس بود
به هر چه داشت به ناموس کبریا میزد
مغیره از نفس افتاد ، غلاف سنگین بود
یکی نگفت که این بیحیا چرا میزد
دوباره در وسط کوچه بر زمین افتاد
گریز روضه خود را به کربلا میزد….
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
نهاد سر به روی خاک و نالهها میزد
یکی به پهلوی او نیزه بیهوا میزد
یکی برآن تن مجروح با عصا میزد
صدای شیون زهرا به گوش می آمد
میان خون پسرش داشت دست و پا میزد
به نیزه هم که سرش رفت چشم او وا بود
گمان کنم که دلش شور خیمه را میزد
هنوز خشک نشد خون حنجرش، دشمن
شراره بر حرم آل مصطفی میزد
یکی به نیت غارت سکینه را میزد
به قصد کشت یکی هم رقیه را میزد
یتیمهای که دلش همچو دامنش میسوخت
زسوز سینه خود وامحمدا میزد
عبدالحسین میرزایی
علل پيروزي انقلاب اسلامي ايران
1.نصرت، عنايت و هدايت خداوند؛
2.آموزه هاي دين اسلام(مكتب)؛
3.وحدت و فداكاري مردم(امت)؛
4.رهبري حضرت امام خميني (قدس سره)(امامت)؛
حضرت امام خميني در وصيت نامه الهي-سياسي خود مي نويسد:
ما مي دانيم كه اين انقلاب بزرگ-كه دست جهانخواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد-با تاييدات غيبي الهي پيروز گرديد. اگر نبود دست تواناي خداوند امكان نداشت يك جمعيت 36 ميليوني با آن تبليغات ضد اسلامي و ضد روحاني،خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقه افكني هاي بي حساب…با اين وضعيت يك پارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايده واحد و فرياد الله اكبر و فداكاري هاي حيرت آور و معجزه آسا تمام قدرت هاي داخل و خارج را كنار زده و خود مقدرات كشور را به دست گيرد.بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همه انقلاب ها جداست؛ هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام،و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارت زده عنايت شده است.
بي ترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است و رمز پيروزي را ملت مي داند-و نسل هاي آينده در تاريخ خواهند خواند-كه دو ركن اصلي آن، انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه…[است].