چرا به دنبال خداشناسی برویم ؟
انگیزه عاطفی
ضرب المثلی است معروف که انسان بنده احسان است (اَلاِْنْسانُ عَبِیْدُ اَلاِْحْسانِ)
همین مطلب با کمی تفاوت در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: اَلاِْنْسانُ عَبْدُ الاِْحْسانِ «انسان بنده احسان است»
و در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم بِالاْحْسانِ تُمْلَکُ الْقُلُوبُ به وسیله احسان قلبها به تسخیر انسان درمی آید»
و باز در حدیثی از همان حضرت (علیه السلام) آمده است: وَأَفْضِلْ عَلَی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ أَمِیْرَهُ: «به هرکس می خواهی نیکی کن تا امیر او باشی»
و ریشه همه این مفاهیم در حدیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) است که فرمود: اِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلُوْبَ عِبادِهِ عَلَی حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ اِلَیْها ، وَبُغْضِ مَنْ أساءَ اِلَیْهَا: «خداوند دلها را در تسخیر محبت کسی قرار داده که به او نیکی کند ، و بر بغض کسی قرار داده است که به او بدی کند»
خلاصه این یک واقعیت است که هرکس به دیگری خدمتی کند یا نعمتی بخشد عواطف او را متوجه خود می سازد ، و به صاحب خدمت و نعمت علاقمند می شود ، میل دارد او را کاملاً بشناسد و از او تشکر کند ، و هرقدر این نعمت مهم تر و فراگیرتر باشد تحریک عواطف به سوی «منعم» و «شناخت او» بیشتر است .
و لذا علمای علم کلام (عقائد) از قدیم ترین ایام مسأله «شکرمنعم» را یکی از انگیزه های تحقیق پیرامون مذهب ، و معرفة الله شمرده اند .
ولی باید توجه داشت «شکر منعم» قبل از آنکه یک حکم عقلی باشد یک فرمان عاطفی است .
این اشاره کوتاه را با شعریاز «ابوالفتح بستی» شاعر معروف عرب پایان می دهیم .
أَحْسِنْ اِلَی النّاسِ تَسْتَعْبِدْ قُلُوْبَهُم *** فَطَالَما اسْتَعْبَدَ اَلاِْنْسانَ اِحْسانٌ
«به مردم نیکی کن تا قلوب آنها را بنده خود سازی ـ و همواره انسانها بنده احسانها بوده اند»!
در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «شبی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نزد عایشه بود او سؤال کرد چرا خود را (برای عبادت) این همه به زحمت می افکنی ؟ در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است . »
فرمود: أَلا أَکُوْنُ عَبْداً شَکُوْرا ؟ «آیا من نباید بنده شکرگزار او باشم» ؟
یکصد و هشتاد پرسش - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
فرم در حال بارگذاری ...
چرا به دنبال خداشناسی برویم ؟
هیچ حرکتی بدون انگیزه نیست ، طبعاً حرکت در مسیر شناخت مبدء جهان هستی نیز نمی تواند بدون انگیزه باشد به همین دلیل فلاسفه و دانشمندان برای خداجوئی سه انگیزه اساسی ذکر کرده اند که قرآن مجید به همه آنها اشاره های روشنی دارد:
1 ـ انگیزه عقلی
2 ـ انگیزه فطری
3 ـ انگیزه عاطفی
...
1ـ انگیزه عقلیانسان عاشق کمال است ، و این یک عشق جاودانی در همه انسانها محسوب می شود منتها هرکس کمال خود را در چیزی می بیند ، و به دنبال آن می رود و گروهی نیز به جای آب به دنبال سراب و ارزش های موهوم و کمالات پنداری می روند و آن را واقعیت خیال می کنند .
گاهی از این اصل به عنوان «غریزه جلب منفعت و دفع ضرر» یاد می شود که انسان به خاطر این غریزه خود را موظف می بیند که نسبت به هر موضوعی که با سرنوشت او (از نظر سود و زیان) رابطه ای دارد برخوردی جدی کند .
ولی نام «غریزه» بر این عشق گذاشتن بسیار مشکل است چرا که غریزه معمولاً به اموری گفته میشود که بدون دخالت اندیشه در افعال انسانها یا جانداران دیگر مؤثر است و به همین دلیل در مورد حیوانات نیز به کار می رود .
بنابراین بهتر است که از عنوان «تمایلات عالی» که بعضی دیگر در این گونه موارد به کار می برند استفاده کنیم .
به هر حال این عشق به کمال و تمایل به منافع معنوی و مادی و دفع هرگونه ضرر و زیان انسان را وادار می کند که در موارد احتمال نیز به تحقیق پردازد ، هر قدر این احتمال قوی تر ، و آن سود و زیان عظیم تر باشد این تحقیق و جستجو را لازم تر می شمرد .
محال است کسی احتمال دهد مطلبی در سرنوشت او تأثیر مهمی دارد و خود را موظف به تحقیق پیرامون آن نداند .
مسأله ایمان به خدا و جستجوی از مذهب مسلماً در زمره این مسائل است ، چرا که در محتوای مذهب سخن از مسائل سرنوشت به میان می آید ، سخن از مسائلی که خیر و شر انسان با آن رابطه تنگاتنگ دارد .
بعضی برای روشن ساختن این مطلب مثالی ذکر می کنند ، می گویند فرض کنید کسی را بر سر یک دوراهی ببینیم که می گوید ماندن در اینجا قطعاً خطرناک است و انتخاب این راه (اشاره به یکی از آن دو) نیز مسلماً خطرناک و راه دیگر راه نجات است ، و سپس قرائن و شواهدی برای هر یک مطرح می کند . بدون شک هر راهگذری خود را موظف به تحقیق می بیند و بی اعتنای به آن را مخالف حکم عقل . (1)
اصل عقلی معروف دفع ضرر محتمل شاخه ای از انگیزه عقلی است ، قرآن خطاب به پیامبر (صلی الله علیه وآله)می فرماید: «به آنها بگو به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند یگانه یکتا باشد (و حساب و جزا و بهشت و دوزخی در کار باشد) و شما به آن کافر شوید ، چه کسی گمراه تر خواهد بود از آن کس که در مخالفت دور و گمراهی شدید قرار دارد» ؟ ! (قل ارأیتمان کان من عندالله ثم کفرتم به من اضل ممن هو فی شقاق بعید) . (2)
البته این گفتار در مورد کسانی است که هیچ دلیل منطقی در آنها کارگر نیست ، در حقیقت آخرین سخنی است که به اشخاص لجوج و مغرور و متعصب گفته می شود ، و آن اینکه: اگر شما حقانیت قرآن و توحید و وجود عالم پس از مرگ را صددرصد نپذیرید مسلماً دلیل بر نفی آن نیز ندارید ، بنابراین این احتمال باقیست که دعوت قرآن و مسأله معاد واقعیت داشته باشد ، آن گاه فکر کنید چه سرنوشت تاریک و وحشتناکی خواهید داشت با این گمراهی و مخالفت شدید و موضع گیری در برابر این مکتب الهی .
این همان سخنی است که ائمه دین (علیهم السلام) در برابر افراد لجوج در آخرین مرحله مطرح می کردند چنانکه در حدیثی که در کتاب کافی آمده ، می خوانیم: امام صادق(علیه السلام) با «ابن ابی العوجاء» مادی و ملحد عصر خود سخنان بسیاری داشت ، آخرین مرحله که او را در مراسم حج ملاقات کرد بعضی از یاران امام عرض کردند مثل اینکه ابن ابی العوجاء مسلمان شده ؟ ! امام فرمود: او از این کوردل تر است ، هرگز مسلمان نخواهد شد ، هنگامی که چشمش به امام صادق (علیه السلام) افتاد گفت ای آقا و بزرگ من!
امام فرمود ما جاء بک الی هذا الموضع ؟ : «تو اینجا برای چه آمده ای» ؟ !
عرض کرد: عادة الجسد ، و سنة البلد ، و لننظر ما الناس فیه من الجنون و الحلق و رمی الحجارة!: «برای اینکه هم جسم ما عادت کرده ، هم سنت محیط اقتضاء می کند ، ضمناً نمونه هائی از کارهای جنون آمیز مردم ، و سر تراشیدن ها ، و سنگ انداختن ها را تماشا کنم!!»
امام فرمود: انت بعد علی عتوک و ضلالک ، یا عبدالکریم!: «توهنوز بر سرکشی و گمراهی خود باقی هستی ، ای عبدالکریم»(3)!
او خواست شروع به سخن کند امام فرمود: لاجدال فی الحج: «در حج جای مجادله نیست» و عبای خود را از دست او کشید ، و این جمله را فرمود:
ان یکن الامر کما تقول ـ ولیس کما تقول ـ نجونا و نجوت ، و ان یکن الامر کما نقول ـ وهو کما نقول ـ نجونا و هلکت!:
«اگر مطلب این باشد که تو می گوئی (وخدا و قیامتی در کار نباشد) که مسلماً چنین نیست ، هم ما اهل نجاتیم و هم تو ، ولی اگر مطلب این باشد که ما می گوئیم ، و حق نیز همین است ، ما اهل نجات خواهیم بود و تو هلاک می شوی» .
«ابن ابی العوجاء» رو به همراهانش کرد و گفت: وجدت فی قلبی حزازة فردونی ، فروده فمات!: «در درون قلبم دردی احساس کردم ، مرا بازگردانید ، او را بازگرداندند و به زودی از دنیا رفت»(4)!(5)
پی نوشتها
1 ـ تفسیر پیام قرآن 2/24 .
2 ـ فصلت /52
3 ـ «عبدالکریم» اسم اصلی «ابن ابی العوجاء» بود ، و چون او منکر خدا بود امام (علیه السلام) مخصوصاً او را به این نام صدا می زد تا شرمنده شود .
4 ـ کافی جلد 1 ص 61 (کتاب التوحید باب حدوث العالم) .
5 ـتفسیر نمونه 20/325
یکصد و هشتاد پرسش - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
![](https://yaseman.kowsarblog.ir/media/users/0065863941/profile_pictures/_evocache/105259.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1481943165)
سلام زیبا بود منتظر حضورتان در وبلاگمان هستیمhttp://shabhayemehraban.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
خلاصه علوم
دانشمندی از شخصی پرسید : چرا به تحصیل علم نمی پردازی ؟
گفت : خلاصه همه علوم را بدست آورده ام . دانشمند : خلاصه علوم چیست ؟
پاسخ داد : پنج چیز است .
1 - تا راستی هست ، دروغ نگویم .
2 - تا حلال هست ، دست به سوی حرام دراز نکنم .
3 - تا زمانی که از تفتیش عیوب خود فارغ نشوم به جستجوی عیوب مردم نپردازم .
4 - تا خزانه رزق خداوند به پایان نرسد به هیچ کس التجاء نبرم .
5 - تا قدم در بهشت ننهم ، از کید شیطان و غرور نفس اماره غافل نباشم .
کشکول جبهه - موسسه فرهنگی نور
فرم در حال بارگذاری ...
ماه رجب ماه رحمت الهی
فرم در حال بارگذاری ...