ايام الله
امام امت قدس سره از 22 بهمن همچون 15 خرداد، 17 شهريور، 12 فروردين و … به عنوان «ايام الله » ياد كردند. و درباره چنين ايامي فرمودند: «بر ملت شريف ماست كه اين ايام الله را - كه هديه هايي از عالم غيب ربوبي است - با جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهداري كنند» .
علامه طباطبايي در تفسير گران قدر الميزان مي نويسند: «با اين كه تمام روزها و تمام چيزها از آن خداي متعال است، ولي اختصاص دادن روزهايي به نام «ايام الله » يا يوم الله به خاطر آن است كه فرمان و امر خدا در آن روزها چنان آشكار است كه براي فرمان جز خدا، هيچ گونه ظهوري باقي نمي ماند، ايام الله زمان ها و شرايطي است كه فرمان خدا و آيات و نشانه هاي وحدانيت و سلطه الهي آشكار شده، يا مي شود; مثل روز مرگ كه قدرت و سلطه «آخرت » در آن روز آشكار مي شود و اسباب دنيوي از تاثير مي افتد، يا روز «قيامت » كه هيچ كس براي ديگري مالك هيچ چيز نيست، و در آن روز فرمان از آن خداست. يا مثل ايامي كه خداوند در آن ها قوم «نوح » ، «عاد» و «ثمود» را به هلاكت رسانده، كه در امثال اين گونه روزها، قهر و غلبه الهي آشكار شده و معلوم مي گردد كه تمامي عزت متعلق به خدا است.
ممكن است كه منظور از ايام الله ايامي باشد كه نعمت هاي خداي متعال آشكار است; مثل روز خروج نوح و اصحابش از كشتي با سلام و سلامتي و بركت هاي الهي يا روز نجات دادن ابراهيم از آتش يا غير اين ها … از حوادث و ايامي كه جز به خدا نمي توان به ديگري نسبت داد، اين ها روزهاي خاص خدائي (ايام الله) است …» .
پس ايام الله روزهاي بزرگ و تاريخي و سرنوشت سازي است كه در تاريخ يك ملت يا در سرنوشت يك نسل يا كلا در سرگذشت «انسان » پيش مي آيد.
گاهي به صورت نعمتي بزرگ و گاهي به صورت عذابي عظيم و دردناك كه حتي منجر به زوال يك ملت گشته و نام «عذاب استيصال » به خود مي گيرد.
علامه طباطبايي رحمه الله در جاي ديگر مي فرمايد: «ايام الله ايامي است كه هيچ حكومت و سلطه اي نيست، مگر براي خدا، مثل روز مرگ، برزخ، روز قيامت و روز عذاب استيصال …» .
فرم در حال بارگذاری ...
بسته شدن در خانه ها جز در خانه حضرت فاطمه عليها السلام
ياران رسول خدا آن گاه كه مي بينند در خانه علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام به مسجد باز مي شود، هر يك از خانه خود دري به مسجد باز مي كنند. ديري نگذشت كه فرمان رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد كه تمام درها بايد بسته شود جز در خانه علي عليه السلام. موج اعتراض بالا گرفت اما پيامبر صلي الله عليه و آله قاطعانه بر موضوع پافشاري كرد و تمام درها، حتي پنجره ها را، جز در خانه علي عليه السلام بست.
زيد بن ارقم مي گويد: «برخي از ياران از حضرت خواستند كه اجازه دهد، درها همچنان باز بماند. پيامبر صلي الله عليه و آله از جاي برخاست و پس از حمد و ثناي الهي فرمود:
به من دستور داده شد كه تمام درها، جز در خانه علي عليه السلام را ببندم. حال مي بينم كه برخي از شما سخن گفته ايد اما اين را بدانيد كه سوگند به خدا! اين من نبودم كه در خانه اي را بسته يا باز كرده باشم، بلكه دستوري بود كه من از آن پيروي كردم.»
حديث ياد شده از احاديث مسلم شيعه و سني است و تاكنون كسي بر صحت آن اشكال نگرفته جز ابن الجوزي كه آن را در رديف احاديث موضوعه و ساخته رافضي ها خوانده است اما «ابن حجر عسقلاني » در كتاب «فتح الباري در شرح صحيح بخاري » در رد گفته ابن الجوزي اظهار مي دارد:
«اخطا في ذلك شنيعا فانه سلك في ذلك رد الاحاديث الصحيحة بتوهمه المعارضة; وي خطاي زشتي را در اين كتاب مرتكب شده است، زيرا به بهانه تعارض، بسياري از احاديث صحيح را رد كرده است.»
مجله مبلغان شماره 19
فرم در حال بارگذاری ...
احترام نام فاطمه عليها السلام
احترام حضرت فاطمه عليها السلام و قداست آن بانوي بزرگوار، براي همه مسلمانان بديهي و مسلم است .
سكوني مي گويد: خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم، در حالي كه غمگين بودم . آن حضرت به من فرمودند: اي سكوني! چرا غمگين هستي؟ عرض كردم: خداوند به من دختري داده است . فرمودند: اي سكوني! سنگيني آن دختر بر زمين است و روزي اش با خدا و عمرش جداگانه . سپس فرمودند: چه نامي براي او انتخاب كرده اي؟ عرض كردم: فاطمه . فرمودند: آه، آه، آه . و دست خود را بر پيشاني نهادند و آنگاه فرمودند: «اذا سميتها فاطمة فلا تسبها و لاتلعنها ولا تضربها ; اگر نام او را فاطمه نهادي، به او بد مگو و لعن مكن و او را مزن .»
فرم در حال بارگذاری ...
ياس در آتش
پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله در آن هنگامه غم و اندوه در حاليكه حضرت علي عليه السلام و خانواده اش مشغول تجهيز و تدفين پيامبر صلي الله عليه و آله بود، كودتاچيان منافق و دنياپرست در سقيفه جانشيني رسول اكرم صلي الله عليه و آله را غصب نمودند و از مردم بر اين خلافت ناميمون بيعت گرفتند . تنها پايگاهي كه به آساني موفق به فتح آن نشدند خانه وحي بود . آنان خوب مي دانستند كه خلافتشان بدون بيعت آنان استحكام ندارد و لذا تصميم گرفتند كه ولي و جانشين بر حق پيامبر صلي الله عليه و آله را احضار و از او بيعت بگيرند .
بر اين اساس به «قنفذ» گفته شد: به نزد علي عليه السلام برو و بگو: خليفه رسول خدا صلي الله عليه و آله از تو خواسته كه براي بيعت درمسجد حاضر شوي . قنفذ چندين مرتبه نزد حضرت علي عليه السلام رفت و آمد كرد، ولي آن حضرت از حضور نزد خليفه امتناع ورزيد . يكي از سركردگان كودتا به اتفاق خالد بن وليد و قنفذ و جماعت ديگري رهسپار خانه حضرت زهرا شدند . او در خانه را كوفت و گفت: اي علي! در را باز كن . فاطمه عليها السلام با سر بسته و تن رنجور از مصيبت رحلت پدرش پشت در آمد و فرمود: با ما چكار داري؟ چرا نمي گذاري به كار خودمان مشغول باشيم؟ چرا دست از ما برنمي داري، با اينكه عزادار هستيم؟
او بانگ زد: در را باز كن والا خانه را آتش مي زنم.فاطمه عليها السلام هر چه او را نصيحت كرد، او از تصميم خود منصرف نشد . سپس آتش طلبيد و در خانه را آتش كشيد، آنگاه در نيم سوخته را فشار داد و بدن نازنين فاطمه عليها السلام بين فشار در و ديوار قرار گرفت .»
جريان جنايت را از زبان خود اين كودتاچي بشنويد: «به فاطمه كه پشت در بود گفتم: اگر علي از خانه [براي بيعت] بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و يا اينكه علي را براي بيعت به سوي مسجد مي كشانم . آنگاه تازيانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم و به خالد بن وليد گفتم تو و مردان ديگر هيزم بياوريد و به فاطمه عليها السلام گفتم خانه را به آتش مي كشم . . . هماندم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه بازدارد، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم تا در را رها كند، از شدت درد تازيانه، ناله كرد و گريست، ناله او به قدري جانكاه و جگرسوز بود كه نزديك بود دلم نرم شود و از آنجا منصرف شوم . ولي به ياد كينه هاي علي و حرص او بر كشتن قريشيان (مشركين) افتادم . با پاي خودم لگد بر در زدم، ولي او همچنان در را نگه داشته بود كه باز نشود . وقتي كه لگد بر در زدم صداي ناله فاطمه را شنيدم كه گمان كردم اين ناله مدينه را زير و رو كرد . در آن حال فاطمه مي گفت: «يا ابتاه، يا رسول الله، هكذا يفعل بحبيبتك وابنتك، اه! يا فضة اليك فخذيني فقد والله قتل ما في احشائي من حمل; اي پدرجان! اي رسول خدا! بنگر كه اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار مي شود . آه! اي فضه بيا و مرا درياب كه سوگند به خدا فرزندم كه در رحم من بود كشته شد .»
در عين حال در را فشار دادم، در باز شد، وقتي وارد خانه شدم فاطمه با همان حال روبروي من ايستاد ولي شدت خشم، مرا به گونه اي كرده بود كه گويي پرده اي در برابر چشمم افتاده بود، چنان با سيلي روي روپوش به صورت فاطمه زدم كه به زمين افتاد . . . . »
تا در بيت الحرم از آتش بيگانه سوخت كعبه ويران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت
آه از آن پيمان شكن كز كينه خم غدير آتشي افروخت تا هم خم و هم خمخانه سوخت
بالاخره علي عليه السلام را دستگير كردند تا به جانب مسجد ببرند . حضرت زهرا عليها السلام هنگامي كه به خود آمد، ديد علي عليه السلام را به جانب مسجد مي برند، شجاعانه پيش رفت، و دامنش را محكم گرفت و گفت: نمي گذارم همسرم را ببريد . قنفذ ديد دست از علي برنمي دارد، آنقدر با تازيانه به دست نازنين دختر پيامبر صلي الله عليه و آله زد كه بازويش ورم كرد .
نخلي كه شكسته ثمرش را نزنيد مرغي كه زمين خورده پرش را نزنيد
ديديد اگر كه دست مردي بسته ديگر در خانه همسرش را نزنيد
فرم در حال بارگذاری ...
آغاز جدايي
پس از شهادت حضرت زهرا عليها السلام، امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنين عليهما السلام گفت: به نزد پدرتان علي عليه السلام رويد و خبر شهادت فاطمه عليها السلام را به او رسانيد . حسنين عليهما السلام از خانه بيرون آمدند و در حالي كه فرياد مي زدند: «يا محمداه! يا احمداه! اليوم جدد لنا موتك اذ ماتت امنا» ، وارد مسجد شدند و علي عليه السلام را كه در مسجد بود، از شهادت فاطمه عليها السلام آگاه نمودند . علي عليه السلام با شنيدن اين خبر، آنچنان دگرگون شد كه بي حال افتاد . آب به صورتش پاشيدند و به حال آمد . با سوز و گداز فرمود: «بمن العزاء يا بنت محمد كنت بك اتعزي ففيم العزاء من بعدك; اي دختر محمد صلي الله عليه و آله! به چه كسي خود را تسليت دهم. [تا زنده بودي] مصيبتم را به تو تسليت مي دادم، اكنون پس از تو چگونه آرام و قرار گيرم؟ »
فرم در حال بارگذاری ...