حکمتهایی از زبان لقمان حکیم
مَثَل امر کننده به نیکی و فراموش کننده خود
عرائس المجالس :لقمان به پسرش گفت : «ای پسرم ! در حالی که خود را فراموش کرده ای ، مردم را به نیکی امر نکن ؛ چون [در این صورت، ]مَثَل تو، همانند چراغ خواهد بود که خود را می سوزاند و برای مردم ، نور می افشانَد » .
حکمت نامه لقمان - محمد محمدی ری شهری
دوست ناصح
قَالَ الإمام البَاقِر علیه السلام:
«یَا صَالِحُ إتّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَ هُوَ لَکَ نَاصِحٌ وَ لَاتَتَّبِعُ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَ لَکَ غاش …».
امام باقر علیه السلام میفرماید: از کسی پیروی کن که تو را میگریاند (امّا دوستدار توست) و نصیحت خالصانه میکند و پیروی نکن از کسی که تو را شاد و خوشحال میکند ولی با سخنان خلاف واقع (چون واقعیّات را دگرگون میکند).
شرح حدیث:
انسان بر حسب حبّ ذات عیب خود را نمیبیند و گاهی عیب خود را حسن میپندارد، مثلًا شخصی است ترسو، ولی خویش را محتاطمیداند و یا شخصی است بخیل ولی خود را عاقبت بین و آینده نگر میداند.
انسان باید این ضعفها را جبران کند و باید آینهای داشته باشد تا بتواند خویش را اصلاح کند. بهترین آینه، دوست ناصح و خالص است که حقیقت را دگرگون نمیکند و ایراد انسان را بازگو میکند و گاهی بقدری میگوید که اشک انسان جاری میشود؛ روایت میفرماید چنین دوستان را برای خود نگه دار.
گاهی هم دوست واقعیّت را دگرگون نشان میدهد و تو را میخنداند و در حالی که تو گرفتار بیماری اخلاقی هستی آن را به تو نمیگوید.
در اینجا یک مسئله مهمّ اجتماعی وجود دارد و آن این که در جامعه مردم باید عیوب حاکمانشان را بگویند. همیشه این گونه بوده که اطراف قدرتها را انسانهایی متملّق احاطه میکنند و این متملّقان عیوب را محاسن نشان میدهند، و وقتی متوجّه میشوند که کار از کار گذشته و افکار عمومی از آنها برگشته است. باید این افراد را کنار زد و مواظب آنها بود. حضرت علی علیه السلام میفرماید:
«وَ إنَّمَا یُحِبُّکَ مِنْ لَایَتَمَلَّقُکَ
؛ فقط دوست تو کسی است که تملّق نمیگوید» و در روایت دیگری میفرماید: «
أدْوَا الدَّاءِ الصَّلَفُ ؛بدترین دردها تملّق است».
باید مردم آزاد باشند و بتوانند انتقاد کنند ولی انتقاد باید همان گونه که امام در این روایت فرمود خالص و برای سازندگی باشد. انتقاد غیر از عیب جویی است، چون عیب جویی آثار منفی دارد و مغرضانه است ولی انتقاد، دوستانه و از روی محبّت است، به همین جهت آثار آن سازنده است.
در بعضی از ادارات صندوقهایی برای انتقادات و پیشنهادات نصب میشود که اگر مردم بدانند انتقاد و پیشنهاد آنها اثر دارد، انتقاد وپیشنهاد میکنند و بسیاری از مشکلات حل میشود، البتّه عدّهای عادت دارند که فقط ضعفها را ببینند، در حالی که باید نقاط قوّت را هم دید.
داستان حضرت مسیح علیه السلام در این زمینه بسیار آموزنده است. وقتی ایشان با جمعی از یاران از کنار لاشه حیوانی گذشتند، هر کس عیب آن را گفت، ولی حضرت فرمود چه دندانهای سفیدی دارد، در حالی که همه نقاط ضعف را دیدند او به یاران خود آموخت که باید نقاط قوّت را هم دید.
تجربه نشان داده است که اگر خواستیم کسی را اصلاح کنیم باید ابتدا محاسن او را بگوییم و بعد عیبش را گوشزد کنیم. این نصیحت اثر میکند چون میفهمد که این شخص خیرخواه و منصف است و قصد نصیحت خالص دارد.
مشکات هدایت:درسهایی از اخلاق پیشوایان - محمد رضا حامدی
چرا نعمت ها از بین می روند؟
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
إنَّ اللهَ قَضَی قَضاءً حَتْماً أَلاّ یُنْعِمَ عَلَی الْعَبْدِ بِنِعْمَة فَیَسْلُبُها إیّاهُ حَتّی یُحْدِثَ الْعَبْدُ ذَنْباً یَسْتحِقُّ بِذلِک النَّقِمَةِ(1)
خداوند یک حکم قطعی کرده است که نعمت هایی را که به مردم داده از آنها نگیرد مگر این که گناهی مرتکب شوند که موجب سلب آن نعمت گردد.
شرح کوتاه
نعمت های خدا بی پایان است، اما بی حساب نیست، بدون حساب به کسی نمی دهد و بی حساب از کسی نمی گیرد، هنگامی که مردم جهان نعمت های او را وسیله غرور و فساد تبهکاری و ستم قرار دادند همان نعمت ها تبدیل به عوامل بدبختی آنها می گردد، نعمت آنها سلب، و بلا جای آن را می گیرد، صنایع و تکنولوژی آنها ویرانگر، و اجتماع آنها مایه نفاق، و توسعه زندگی آنها مایه ناراحتی، و حتی وسیله های سرعت عامل عقب ماندگی آنها می گردد، چرا که از نعمت ها سوء استفاده کردند!
1. اصول کافی، جلد 2.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
ضرورت مربی
استاد علی صفایی حائری
مى توان از حادثه ها درس گرفت و لقمان وار از بدها خوبى آموخت.
مى توان از بند مربى آزاد شد و خودسر به راه افتاد. اين توانايى هست، اما بايد غرامت سنگينى پرداخت.
خودسرى و تكروى و تجربه و آزمايش، ناچار با شكست ها و يأسها و خستگى ها و ناتوانى ها و از دست رفتن ها همراه است.
سلمان وار در جست و جوى مربى رفتن، آسان تر و پربارتر از لقمان وار از بدها ادب آموختن است.
آنجا كه مربى در دسترس نيست، آنجا نمى توان بى ادب نشست كه مى توان از بى ادبها، ادب آموخت.
ضرورت مربى، با اين ديد آشكار مى شود كه ما در راهى گام برمى داريم كه اميد بهره بردارى از تجربه هايش نيست و تنها يك قمار، يك ريسك است… چه بسا بهره بدهد و چه بسا نابودى بيافريند.
آنها كه خودسر رانندگى ياد گرفته اند، اگر با آموزش و يا مربى همراه مى شدند، هم سريع تر و هم راحت تر، به نتيجه مى رسيدند و از خطرها مى رهيدند.
فقط آنجا كه درماندن خطر حتمى باشد، بايد به راه افتاد چون در رفتن احتمال نجات هست. و احتمال نجات، مرگ قطعى را محكوم مى كند.
در اين سطح مى توان از بدها و بدى ها، بهره گرفت و مرگِ ماندن را با نجاتِ رفتن، كنار زد.
در اين حدِّ ضرورت، از ضرورت مربى مى توان چشم شست و مى توان به راه افتاد. گرچه در اين حد، باز مربى، نفى نشده، كه شكل عوض كرده است. و انسان از مورچه ها و بى ادبها، براى خود، مربى و آموزگار گرفته است.
هنگام نبود مربى، ضرورت حادثه و درك تنهايى و شوق رفتن و بارور شدن، خود آموزگار و مربى ما خواهند شد و استعدادهاى راكد ما را بارور خواهند نمود.
مسئولیت و سازندگی، ص56
بهترین وقتِ دعا
محمد بن کردوس از امام صادق (علیهالسلام) نقل می کند:
هر کس که آخر شب از خواب برخیزد و به یاد خدا بیفتد، گناهان او پراکنده می شود.
پس اگر آخر شب بلند شد و تحصیل طهارت کرد و دو رکعت نماز خواند و حمد و ثنای خدا را به جا آورد و صلوات بر پیغمبر (صلى الله عليه و آله) فرستاد،
چیزی از خدا درخواست نکند، جز اینکه خدا به او بدهد،
یا عین همان چیز را که او درخواست کرده، و یا چیزی بهتر از آن برای او ذخیره خواهد نمود.
فضیل بن ابی قره می گوید: امام صادق (علیه السّلام) گفت:
پیغمبر (صلى الله عليه و آله) فرمود:
بهترین وقت دعا، سحرگاهان است.
و این آیه را از قول یعقوب تلاوت کرد: سوف استغفر لکم ربی.
یعنی: به زودی برای شما از خداوند طلب آمرزش خواهم کرد.
نویسنده: رحمت الله عرب نوکندی